تفاوت نصر و فتح

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

تفاوت نصر و فتح


تفاوت نصر و فتح

در آيه مذكور كلمات‏«نصر»و«فتح‏»آمده است.نصر و فتح معانى‏نزديك به يكديگر دارند ولى با هم متفاوتند.در سوره نصر مى‏خوانيم:

 

«اذا جاء نصر الله و الفتح‏» كه اين دو كلمه در آنجا هم آمده است.غلبه از آن‏جهت كه غلبه بر انسانهاى دشمن است نصر است و شايد ترجمه‏صحيحش همان كلمه پيروزى باشد،ولى غلبه بر سرزمين دشمن و زيرتسلط گرفتن سرزمين دشمن،فتح است كه ترجمه‏اش گشودن است. «اذاجاء نصر الله‏» يعنى آنگاه كه پيروزى حق برسد و بر دشمن پيروز شويد، «و الفتح‏» و آنگاه كه آن سرزمين خاص را-كه گفته‏اند اشاره به مكه است‏بگشاييد.پس فتح يعنى گشودن سرزمين.اينجا هم مى‏فرمايد:آن چيزى‏كه شما دوست مى‏داريد،نصر و پيروزى الهى و فتحى قريب و گشودنى‏نزديك است.

 

«و بشر المؤمنين‏» اى پيامبر!پس مؤمنين را بشارت بده كه در مقابل اين‏لبيك و اجابتى كه مى‏كنند،خداى متعال در دنيا و آخرت براى آنها سعادت‏ذخيره كرده است.

 

يا ايها الذين امنوا كونوا انصار الله كما قال عيسى ابن مريم للحواريين‏من انصاري الى الله قال الحواريون نحن انصار الله فامنت طائفة من‏بني اسرائيل و كفرت طائفة فايدنا الذين امنوا على عدوهم فاصبحواظاهرين.

 

خطاب ديگرى است‏به اهل ايمان به صورت «يا ايها الذين امنوا» .اى اهل‏ايمان!ياران خدا باشيد.در گذشته عرض كرده‏ايم كه اين تعبير(ياران خداباشيد)تعبير خاص ديگرى در قرآن است و يك تعبير«استعطافى‏»است.

 

وقتى قرآن مى‏خواهد مردم را در راهى كه به سوى خدا و در واقع به سوى‏سعادت خودشان دارند دعوت كند،به اين اعتبار كه مردم را به دين خدادعوت مى‏كند و دين خدا راهى به سوى خداست،چنين تعبير مى‏كند كه‏خدا را يارى كنيد.

 

در سوره حديد در اين زمينه خيلى تاكيد شده بود و مفصلا بحث‏كرديم.براى اينكه بينش و توحيد انسان خدشه‏اى نپذيرد و انسان خيال‏نكند كه العياذ بالله خداى عالم نيازمند به نصرت و كمك انسانهاست،مطلب را به اين صورت بيان مى‏كند كه خداوند غنى مطلق و بى نياز از همه عالم و عالميان است و همه عالم و عالميان نيازمند به او و[بلكه]نيازمطلق به او هستند تا از جنبه توحيدى كوچكترين خدشه‏اى وارد نشود.

 

هركس كوچكترين توهمى كند كه با كارى كه انجام مى‏دهيم،نمازى كه‏مى‏خوانيم،روزه‏اى كه مى‏گيريم،جهادى كه مى‏كنيم و حجى كه انجام‏مى‏دهيم،به خدا كمكى كرده‏ايم،اين بر ضد اصل توحيد است.ولى‏تعبيرات خداوند متعال در قرآن آنچنان دوستانه است كه گويى دوستى بادوستى سخن مى‏گويد:اى انسانها بياييد خداى خود را يارى كنيد.در واقع‏«خوديارى‏»را«خدايارى‏»تعبير مى‏كند.اى اهل ايمان ياوران خدا باشيد،حزب الله باشيد، جند الله باشيد.در قرآن چندين بار تعبير«حزب الله‏»و«جند الله‏»آمده است.

 

پس ترجمه بخش اول آيه چنين است:اى اهل ايمان!ياوران خداباشيد.آنچنان كه عيسى پسر مريم خطاب به حواريين گفت:كيستند ياران‏من به سوى خدا؟حواريين گفتند:ما هستيم ياران خدا.در تعبيرعيسى عليه السلام تعبير توحيدى مطلب آمده است و در تعبير حواريين تعبيراستعطافى مطلب.

 

حضرت عيسى اينچنين به حواريين و به بنى اسرائيل خطاب كرد:

 

كيستند ياران من به سوى خدا;يعنى در اين حركت‏به سوى حق،ياران من‏كيستند؟حواريين به همين سؤال جواب مثبت دادند ولى‏«ماييم ياران توبه سوى خدا»را به تعبير«ماييم ياران خدا»بيان كردند.اين نشان مى‏دهدكه همان مطلب است كه به اين تعبير بيان مى‏شود.

 

راجع به حواريون مى‏دانيد كه اينها عده خاصى هستند كه خواص‏حضرت عيساى مسيح بودند و يك عده مؤمنين واقعى بودند و همان‏طوركه مؤمنين اسلامى مصداق آن آيه قبل بودند آنها نيز مصداق آن بودند: «ياايها الذين امنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم×تؤمنون بالله و رسوله وتجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم‏» .اينها افرادى بودند كه مؤمن به خدا ومؤمن به رسول زمان خودشان يعنى حضرت عيسى عليه السلام بودند و واقعا به‏تمام معنا مجاهد در راه خدا بودند و خودشان را در راه خدا وقف‏كرده بودند.

 

قرآن كريم در چندين جا از حواريين نام برده است و از آنها به تجليل‏ياد كرده است.مثلا در يك آيه مى‏فرمايد: «و اذ اوحيت الى الحواريين‏» (4) .اين‏آيه نشان مى‏دهد كه حواريين،افرادى بودند كه ارزش اين را داشتند كه‏خداوند متعال به آنها الهام كند.در سوره آل عمران آيه‏اى شبيه همين آيه‏سوره صف آمده است: «فلما احس عيسى منهم الكفر قال من انصاري الى الله قال‏الحواريون نحن انصار الله‏» (5) .

 

گفته‏اند تعدادشان دوازده نفر بوده است.خود مسيحيها هم دوازده‏نفر را نام مى‏برند كه از اين دوازده نفر بعضى همينهايى هستند كه برخى ازاين انجيلهاى چهارگانه معروف(متى،مرقس، لوقا و يوحنا)به نام‏آنهاست.عده ديگرى هم هستند مثل شمعون و بعضى اسمهاى مشترك‏دارند.خود مسيحيها معتقدند كه از اين دوازده نفر،يك نفر بعد مرتد وكافر شد و خيانت كرد.مسيحيها كه معتقد به مصلوب شدن مسيح هستند(البته مساله قتل مسيح عليه السلام از نظر قرآن حرف مجعولى است: «و ما قتلوه وما صلبوه و لكن شبه لهم‏» (6) )مى‏گويند يهوداى اسخر يوطى در مقابل پولى كه‏گرفت‏سر مسيح را آشكار كرد و از اين جهت گناهكار شد و بعد پشيمان‏شد و چون فوق العاده پشيمان شد خودكشى كرد.ولى از قرآن كريم، ماچنين مطلبى را استنباط نمى‏كنيم كه يكى از آنها اينچنين باشد.البته‏نمى‏خواهم بگويم تعبير قرآن به گونه‏اى است كه اگر ما دليل قاطعى ازروايات خودمان يا دليل قاطع تاريخى داشته باشيم استثناپذير نباشد.

 

تعبير قرآن كلى است و كلى قابل استثناست.غرض اين است كه در قرآن‏چنين مطلبى نيامده است و من هم الآن روى اين قضيه مطالعه خيلى‏دقيقى ندارم.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : سه شنبه 4 بهمن 1390
زمان : 7:22


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.