مساله خدا نژادى

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

مساله خدا نژادى


مساله خدا نژادى

مساله ابن اللهى(خدا نژادى)يكى از آن معانى و مفاهيمى است كه درطول تاريخ زياد به آن بر مى‏خوريم كه قومى بزرگ يا كوچك،براى اينكه‏يك سلسله امتيازات اجتماعى را به خودشان اختصاص بدهند دعوى‏خدا نژادى كرده‏اند.البته دعوى آنها به عقايدى كه در بين آن مردم رايج‏بوده بستگى داشته است.آنها كه به ارباب انواع معتقد بوده‏اند،مى‏گفته‏اندنژاد ما به فلان رب النوع مى‏رسد.يهوديها چون اساس دين و مذهبشان برتوحيد بود و مساله رب النوع برايشان مطرح نبود رسما مى‏گفتند ما پسران‏خدا هستيم،حال اعم از آن كه براى حرف خود توجيهى مى‏كردند يانمى‏كردند;اگر توجيه مى‏كردند لا اقل در اين حد بود كه خداوند به ماعنايت مخصوص دارد مانند عنايت‏يك پدر به پسران خود.

 

در ايران خود ما هم اين ادعاى خدا نژادى زياد ديده شده است.دركتيبه‏هايى كه از دوره‏هاى خيلى قديم به دست آمده است،سلاطين آن‏زمان ادعاى خدا نژادى كرده‏اند.حتى گاهى در بعضى از تعبيراتى كه دركتب تاريخ ثبت‏شده اين‏طور آمده است:«خدايى از نژاد خدايان‏».

 

به هر حال آنها مى‏گفتند ما فرزندان خدا هستيم و دوستان خدا: «نحن‏ابناء الله و احبائه‏» .

 

قرآن در اينجا روى كلمه‏«اولياء الله‏»تكيه كرده است و بر اين اساس‏استدلالى كرده است كه ما اين استدلال را طرح و درباره آن بحث مى‏كنيم وبسيار هم قابل بحث است و بحث‏خوبى هم هست.

 

قرآن چنين استدلال مى‏كند كه شما اگر در ادعاى خودتان كه اولياء الله‏هستيد راست مى‏گوييد پس مرگ را آرزو كنيد: «فتمنوا الموت‏» ;اگر راست‏مى‏گوييد مرگ بايد براى شما مانند يك امر آرزويى باشد.در اينجا ابتداترجمه دو آيه بعد را عرض مى‏كنم و بعد به توضيح استدلال قرآن‏مى‏پردازم.

 

قرآن در ادامه مى‏فرمايد: «و لا يتمنونه ابدا» ولى هرگز اينها آرزوى‏مرگ نخواهند داشت،چرا؟ «بما قدمت ايديهم‏» به موجب آنچه دستهايشان‏پيش فرستاده است.بعد مى‏فرمايد: «و الله عليم بالظالمين‏» خدا به ستمكاران‏آگاه است.معناى «بما قدمت ايديهم‏» اين است كه خودشان مى‏دانند چه پيش‏فرستاده‏اند،يعنى مى‏دانند چه اعمالى مرتكب شده‏اند و ضمنا مى‏دانند كه‏اگر انسان بميرد بر همان اعمال خودش وارد مى‏شود و آينده‏اش به آنچه‏كه قبلا پيش فرستاده بستگى دارد.خودشان مى‏دانند و خدا هم به‏ستمكاران آگاه است.يك وقت است كه انسان خودش مى‏داند كه چه كرده‏است ولى مى‏توان آن دستگاهى را كه مراقبت مى‏كند اغفال كرد ولى وقتى‏خدا مراقب باشد ديگر امكان اغفال كردن نيست.

 

بعد قرآن اشاره مى‏فرمايد كه نه تنها مرگ براى اينها يك امر آرزويى‏نيست‏بلكه اين كسانى كه به زعم خود اولياء الله هستند و مدعى «نحن ابناء الله و احبائه‏» هستند خيلى هم از مرگ فرار مى‏كنند و مى‏ترسند.به آنها بگو:

 

چه فايده‏اى از فرار؟اين مرگى كه شما از آن فرار مى‏كنيد ملاقى شماخواهد بود و يك روز با شما روبرو خواهد شد و فرار كردنى نيست.

 

(ملاقى يعنى ملاقات كننده،روبرو شونده).اين خود مرگ.اما بعد از مرگ‏خواه ناخواه بازگردانده مى‏شويد به آن حقيقتى كه داناى غيب و شهادت‏است;آن كسى كه آنچه ظاهر كرده‏ايد مى‏داند و آنچه را هم كه مستور ومخفى كرده‏ايد مى‏داند.او در موقع حسابرسى-كه به خود شخص افهام‏مى‏شود كه چه كرده است-شما را به آنچه عمل مى‏كرديد خبر خواهد داد.

 

اين ترجمه آيات.

 

شبيه اين آيه كه «يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس‏فتمنوا الموت ان كنتم صادقين‏» آيه‏اى است در سوره مباركه بقره: «قل ان كانت‏لكم الدار الاخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين‏» (4) .

 

آنهاادعاى بالاتر داشتند،مى‏گفتند اساسا خدا خانه آخرت را براى ما ساخته‏است،به مردم ديگر مربوط نيست;اگر خدا در آن عالم به هر كس ديگرچيزى بدهد از مال ما به او داده است;اگر غير يهودى به بهشت‏برود ازطفيلى ما و صدقه سر ماست،يك قسمت از آن چيزهايى كه مال ماست‏به‏او داده‏اند.در آيات ديگر از اينها نقل مى‏فرمايد كه مى‏گفتند خدا هرگز ما رامعذب نمى‏كند،ما هرگز اهل جهنم نيستيم.قرآن مى‏گويد اگر چنين است‏پس شما بايد عالم آخرت را خيلى دوست داشته باشيد،پس چرا اين قدراز مرگ مى‏ترسيد؟

 

من در اينجا مى‏خواهم اين استدلال را كه مبتنى بر آرزوى مرگ است‏طرح كنم،چون ممكن است‏سؤالاتى را به وجود آورد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : سه شنبه 4 بهمن 1390
زمان : 7:34


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.