مساله شهادت

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

مساله شهادت


مساله شهادت

دوم مساله شهادت است.مرگ به صورت شهادت،جمع ميان‏هر دوست.از يك طرف ولى الله از اين جهان به جهان ديگر منتقل شده و ازطرف ديگر فرصت را از دست نداده است،چرا كه شهادت يعنى تبديل‏كردن عمر به بهترين شكل عمل;يعنى به صورت يك عمل و به صورت‏يك تكليف و يك مسؤوليت،عمر را به پايان رساندن،كه ديگر انسان‏نمى‏تواند چنين فرض كند و بگويد كه اگر من شهيد نشوم و در دنيا عمركنم ممكن است كار بالاترى انجام دهم;كار بالاترى نيست.

 

پيغمبر فرمود:هر ذى برى يعنى هر صاحب عمل نيكى،فوق عمل‏برش،برى هست،مگر شهادت كه ديگر مافوق اين بر،برى نيست (4) ;يعنى‏كسى نمى‏تواند بگويد من آرزوى شهادت در راه خدا را ندارم،براى اينكه‏مى‏خواهم به جاى شهادت كار بالاترى در اين دنيا انجام بدهم. پيغمبرفرمود كار بالاترى وجود ندارد.اين است كه در مقابل آرزوى مرگ به‏صورت شهادت، ديگر خواستن طول عمر معنى ندارد و ما مى‏بينيم كه‏اولياء الله هميشه مرگ به صورت شهادت را آرزو مى‏كنند.آن جمله‏اى كه‏على عليه السلام فرمود كه اگر هزار ضربت‏شمشير بر من وارد شود و شهيد شوم‏آن را بر مرگ در بستر ترجيح مى‏دهم،معنايش همين است.

 

آن كسانى كه اولياء الله واقعى هستند آن دنيا را به راى العين دارندمى‏بينند و از آنچه پيش فرستاده‏اند[خشنودند].

 

در نهج البلاغه آمده است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به امير المؤمنين عليه السلام‏فرمود:يا على!مرگ تو به صورت شهادت است و تو شهيد از دنيا خواهى‏رفت.على عليه السلام مى‏فرمايد وقتى كه در احد هفتاد نفر از مسلمين شهيدشدند و من از شهادت محروم شدم متاثر شدم.(ايشان در اين زمان يك‏جوان سى ساله است،كسى كه بيش از سه چهار سال از ازدواجش نگذشته‏و دو پسر كوچك هم در خانه دارد.بايد اين قرائن و شواهد مادى را هم‏در نظر گرفت.)رفتم خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و عرض كردم يا رسول الله!

 

آيا شما به من نفرموديد كه من شهيد خواهم شد،پس چرا من شهيد نشدم؟

 

فرمود:يا على!تو شهيد خواهى شد و شهادت براى تو مقدر است و تو باشهادت از دنيا خواهى رفت.بعد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:يا على!

 

صبر تو در موطن شهادت چگونه خواهد بود؟عرض كردم:«ليس هذا من‏مواطن الصبر هذا من مواطن البشرى و الشكر» (5) بفرماييد كه شهادت چقدربا صفاست;اينجا كه جاى صبر نيست.صبر در يك امر مكروه است،شهادت آرزوى من است،محبوب من است،عطيه الهى است.

 

ابراهيم عليه السلام در ميان پيغمبران به خلت معروف است.پيغمبران درعين اينكه همه پيغمبر هستند شؤون روحى آنها و يا به قول اهل معرفت‏مظهريت آنها براى صفات الهى تفاوت دارد.يكى مظهر بكاء و خوف‏است و ديگرى مظهر محبت و عشق است و مانند آن.مثلا كار ابراهيم يك‏وجهه دارد و كار يحيى بن زكريا يا عيسى بن مريم عليهم السلام وجهه ديگرى‏دارد.ابراهيم خليل الله،پيغمبر عشق است،پيغمبر محبت است و لهذالقبش هم خليل الله است.يك شب ابراهيم در حالى‏كه در صحرا دنبال گله‏گوسفندش است صدايى مى‏شنود: «سبوح قدوس،ربنا و رب الملائكة‏و الروح‏».اين صدا را كه مى‏شنود از خود بى خود مى‏شود. يكدفعه مى‏گويدكه بود؟كه بود كه نام محبوب من را برد؟يك بار ديگر تكرار كن،ثلث اين‏گوسفندانم را به تو مى‏دهم.بار ديگر تكرار مى‏كند.هيجانش بيشترمى‏شود;مى‏گويد بار ديگر تكرار كن ثلث ديگر گوسفندانم را هم به تومى‏دهم و هيجانش بيشتر مى‏شود...

 

ابراهيم عليه السلام در وقت مرگ باز با خدا مغازله و عشق‏بازى مى‏كند.درهنگام قبض روح مى‏گويد:«هل رايت‏خليلا يميت‏خليله؟»آيا ديده‏اى خليل ودوست روح دوست‏خود را قبض كند؟فرشته از ناحيه خدا به او مى‏گويد:

 

«هل رايت‏خليلا يكره لقاء خليله‏» (6) آيا ديده‏اى دوستى لقاى دوست‏خود رامكروه بشمارد؟!در همان حال هم در حال مغازله است;در همان حالى كه‏دارد مى‏رود،باز دارد حرف مى‏زند و عشق‏بازى مى‏كند.به قول حافظ:

 

دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت رخت‏بربندم و تا ملك سليمان بروم به هوادارى او ذره صفت رقص‏كنان تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم

 

به هر حال اين خود حقيقتى غير قابل انكار است و فقط براى اولياء الله‏است كه مرگ به صورت يك آرزوى واقعى در مى‏آيد.مرگ به صورت‏شهادت براى اولياء الله،ديگر به صورت يك مرگ آرزويى غير مشروط‏است كه هرگز با آن مبارزه نمى‏كنند.شهادت،هم انتقال از جهانى به جهان‏ديگر است و هم خودش درجه است،خودش بالا رفتن است.

 

البته اين حرف هم گفته مى‏شود كه اگر انسان قائل به دنياى ديگر هم‏نباشد،باز زندگى كميت دارد و كيفيت دارد و انسان زندگى را براى‏ارزشهايش مى‏خواهد.مساله ارزشها در زندگى مساله درستى است ولى‏پايه همه ارزشها يك ارزش است و آن توحيد است.اگر اين يك ارزش‏وجود نداشته باشد ديگر ارزشى در دنيا معنى ندارد.

 

پروردگارا دلهاى ما به نور ايمان منور بگردان!

 

نيتهاى ما را خالص بفرما!

 

پرتوى از انوارى كه بر دلهاى بندگان خالص و مخلصت ومتهجدينت تابانيده‏اى بر دلهاى ما هم بتابان!

 

خدايا دست ما را از دامان ولاى على و آل على كوتاه نفرما!

 

ما را پيرو واقعى آنان قرار بده!

 

پروردگارا!قلب مقدس امام زمان عليه السلام را از همه ما راضى‏بفرما!

 

اموات ما را مشمول عنايت و مغفرت خودت قرار بده!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : سه شنبه 4 بهمن 1390
زمان : 7:35


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.