![]() |
اقامه برهان در عين تكرار مدعا
قرآن در اينجا جوابى مىدهد كه اين جواب دو جنبه دارد;در عيناينكه تكرار مدعاست اقامه برهان بر مدعا هم هست.
توضيح[جنبه اول]اين است كه اگر كسى چيزى را مشاهده كردهاست كه ديگران مشاهده نكردهاند و ديگران دائما او را تكذيب مىكنندچه راهى براى بيان دارد جز اينكه دائم قسم بخورد كه و الله من راستمىگويم؟مثلا كسى ادعا مىكند كه من شب كه اينجا خوابيده بودم، نيمهشب صدايى شنيدم و هنگامى كه بلند شدم ديدم افرادى براى دزدىآمدهاند.مرا كه ديدند فرار كردند و رفتند.كسى مىآيد و مىگويد آقا توبيخود مىگويى.چنين فردى چه راهى براى اثبات اين مطلب دارد جزاينكه دائم قسم بخورد كه به خدا من راست مىگويم؟
خود حضرت رسول صلى الله عليه و آله عين همين تعبير را دارند.ايشان در اوايلبعثت مردم را در تپه«صفا»-كه يكى از دو طرف سعى صفا و مروه استجمع كردند.در مكه رسم بر اين بود كه وقتى حادثه مهمى پيش مىآمد ومىخواستند به مردم اعلام كنند،آن كسى كه مىخواست اعلام كند به كوهصفا مىرفت.پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه در دوران قبل از رسالت هم به عنوانامين و صادق و راستگو و مرد فوقالعاده و متينى شناخته مىشدند بالاىتپه صفا رفته و مردم را فراخواندند.مردم جمع شدند.به آنها فرمودند:اگربه شما خبر بدهم كه من پشت كوهستان مكه رفتهام و ديدهام كه يك لشكرجرار قصد حمله به مكه را دارند آيا قبول مىكنيد؟(مقصود امرى است كهبراى خودم مشهود است)همه گفتند:البته،ما از تو جز راستى و درستى نديدهايم;تو صادق و امين هستى و سخنت را مىپذيريم.وقتى از آنهااقرار گرفتند فرمودند:پس من به شما خبر مىدهم كه وراى اين زندگىشما زندگى ديگرى هست و آن زندگى ديگر چنين و چنان است;من آنچهرا كه ديدهام به شما مىگويم. ابولهب كه عموى پيامبر بود يكدفعهدستهايش را به هم كوبيد و گفت:براى يك چنين مطلبى ما را جمعكردى؟!ما خيال كرديم صحبت پول و زندگى است.
غرض اين است كه وقتى كسى حقيقتى را مشاهده كرده است و آنچهرا كه مىداند به مردمى كه نمىدانند اطلاع مىدهد آنگاه كه مردم او راتكذيب كنند،راهش اين است كه مرتب قسم بخورد كه مطلب همين طوراست كه من مىگويم و اشتباهى در آن نيست و عين حقيقت است.از ايننظر قرآن جواب را به همين شكل مىدهد: «زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا قلبلى و ربي لتبعثن ثم لتنبئن بما عملتم و ذلك على الله يسير» بگو به پروردگارم قسمكه چنين است،البته و البته به پروردگارم قسم كه شما مبعوث خواهيد شدو تمام كارهايى كه امروز انجام مىدهيد در آينده يك به يك به اطلاع شماخواهد رسيد و به حساب اعمال شما رسيدگى خواهد شد و اين امرمستبعدى نيست.خداست،وقتى كه خدا مىگويد،بر خدا همه كارهاآسان است.اين يك جنبه قضيه است.
جنبه دوم قضيه اين است كه برهان مطلب هم گفته شده است.
توضيح اينكه به هر اسمى از اسمهاى خداوند مىتوان قسم خورد ولى دراينجا به«رب»قسم خورده شده است.اگر فرموده بود«بلى و الله»قسم بود واگر فرموده بود«بلى و الرحمن»باز قسم بود ولى مىفرمايد:«بلى و ربي»يعنىبله،سوگند به ذات خداوند كه پروردگار من است و پروردگار همه عالماست.اين«پروردگار»يعنى آن ذاتى كه اشياء را در رسيدن به كمال و غايتىكه استعداد رسيدن به آن را دارند پرورش مىدهد.پروراندن يعنى چه؟ حقيقت پروراندن چيست؟فراهمكردن مقدمات و وسايل براى چيزى كهاستعداد رسيدن به كمال و غايتى را دارد به طورى كه آن چيز به نهايتخودش برسد.يك تخم گل مىتواند همان ابتدا فاسد شود،جوانه از زمينكه بيرون آمد مىتواند به خاطر نرسيدن آب يا امر ديگرى از بين برود.ولىپروراندن گل اين است كه كمالات و استعدادات گل به نهايتبرسد;تاآنجا كه ممكن استشكوفه كند و گل بدهد.خداوند كه«رب العالمين»
است،يعنى استعدادهايى را كه در ذات موجودات هستبه فعليتمىرساند.استعداد انسان و بلكه هر موجودى در دنيا پايان نمىپذيرد.
انسان استعداد بقا دارد و خداى رب العالمين و پرورش دهنده موجودات،انسان را تا آنجايى كه مىتواند برود مىبرد.
پس در ضمن يك قسم برهان مطلب هم گفته شده است.خداوندمتعال مكرر در قرآن مىفرمايد خلقت«عبث»نيست،بيهوده و بدونهدف و غايت نيست;چنين نيست كه اشياء در وسط راه معلق و فانىشوند.خداى متعال در نهايت امر هر موجودى را به هر حدى كه بايدبرسد مىرساند و حد نهايى انسان جاودانگى و باقى ماندن است.
پس اينكه فرمود:«سوگند به پروردگارم كه پروردگار همه جهانياناستشما مبعوث مىشويد»يعنى بعثشما شانى از شؤون ربوبيتحق تعالى است.
«ثم لتنبئن بما عملتم» بعد خبر داده مىشويد به آنچه انجام دادهايد.
«لتنبئن» از ماده«نبا»است و«نبا»يعنى خبر،اطلاع،آگاهى.اين فعل،مجهول است و باز با نون تاكيد ثقيله آمده است;يعنى قطعا و شديدا خبرداده مىشويد به تمام اعمالى كه انجام دادهايد.
مقصود از خبردادن و آگاه كردن انسان در اينجا چيست؟خبردادنيك وقت مثل خبردادنهايى است كه در دنياست.مثل اينكه براى يك نفر در جايى پروندهاى تشكيل دادهاند و بعد از چند سال كه خودش همفراموش كرده كه چه كرده است،محتواى پروندهاش را به او اطلاعمىدهند كه در فلان وقت چنين كردى و در اوقات ديگر چنان.ولى قرآنآياتش يكديگر را تفسير مىكنند.در بعضى آيات مىفرمايد كه خوداعمال انسانها در آنجا حضور دارند;يعنى خود اعمال انسان را به انسانارائه مىدهند و كتاب انسان كه همان كتاب نفس انسان است،اين كتابپيچيده در آنجا باز مىشود و بعد به او مىگويند: «اقرا كتابك كفى بنفسكاليوم عليك حسيبا» (1) .پس خبر دادن در آنجا اين طور است كه ناگهان انسانمىبيند كه با ميليونها و بلكه با ميلياردها عمل(عملهاى طرف راست وعملهاى طرف چپ،عملهاى صالح و عملهاى ناصالح)مواجه است،چون «لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها» (2) .بالاخره همان اعمال سرنوشتانسان را تعيين مىكنند كه آيا به طرف چپ چربيده استيا به طرفراست.معنى راست و چپ را در توضيح آيه شريفه «فاصحاب الميمنة مااصحاب الميمنة» بيان كرديم (4) . (3)
حال كه اين طور است كه به موجب ربوبيت پروردگار،بعث و جزا وپاداش در كار است و خبردار شدن از اعمال به معنايى كه گفته شد در كاراست «فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا» پس ايمان آوريد به ذات الله و بهرسول و پيامآور او و به آن نورى كه ما فرود آورديم.اين نور براىراهنمايى در همين راه طولانى است كه شما از اينجا تا ابديت در پيشداريد،يعنى قرآن.وقتى كه برايتان روشن شد كه چنين راهى طويل وطولانى به سوى جاودانگى داريد،به خدا كه خالق شماست و بازگشتشما به سوى اوست و به رسول او كه آن پيام را آورده و آن حقيقت را براىشما روشن كرده است و به قرآن كه نورى است كه براى روشن كردن همينراه فرستاده شده است ايمان بياوريد.
«و الله بما تعملون خبير» و بدانيد كه خدا به تمام اعمال شما آگاه است.شماخدايى داريد كه «لا تاخذه سنة و لا نوم» (5) غفلتى و خوابى او را نمىگيرد و بههمه اعمال شما ناظر است.پس به اصطلاح«مراقبة الله»داشته باشيد،هميشه در حال مراقبه باشيد،هميشه بدانيد كه در حضور خداوند هستيدو هر كارى كه مىكنيد و هر عملى كه انجام مىدهيد و هر فكرى كه مىكنيدهمه در حضور خداوند است و او به آنها آگاه است.
نظرات شما عزیزان:

