دو معنا براى‏«يوم التغابن‏»:

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

دو معنا براى‏«يوم التغابن‏»:


دو معنا براى‏«يوم التغابن‏»:

معناى اول

يك لقب ديگر قيامت كه قرآن ذكر فرموده است‏«يوم التغابن‏»است.

 

تغابن از ماده‏«غبن‏»است.«غبن‏»داريم و«غبن‏»كه معانى نزديك به هم‏دارند.اين مصرع از صبيان است:«غبن در زرها زيان است و غبن دررايها».اين ديگر اصطلاح بازارى است كه در يك معامله و داد و ستدى كه‏كسى انجام مى‏دهد اگر كمتر از آنچه كه داده است‏بگيرد اسمش مى‏شود«غبن‏».اين در مال است.اگر انسان در فكر ضرر كند مى‏شود«غبن‏».به هرحال ماده‏«غبن‏»مربوط به از دست دادن سرمايه است.

 

قيامت روز«تغابن‏»است.«تغابن‏»به اصطلاح علماى صرف از باب‏«تفاعل‏»است و در معناى باب‏«تفاعل‏»اشتراك است.وقتى كه دو نفر يابيش از آن در كارى شركت داشته باشند گاهى آن را در باب‏«تفاعل‏»بيان‏مى‏كنند.«تضارب زيد و عمرو»يعنى زيد و عمرو هر دو در عمل زدن‏شريك هستند.«تغابن‏»يعنى مشاركت كردن در غبن.بعضى از مفسرين‏جنبه باب تفاعل اين كلمه را در نظر نگرفته‏اند و همين قدر گفته‏اند كه روزقيامت روز غبن است،روز مغبونيت است،به اين معنا كه هر كسى‏احساس مغبونيت مى‏كند،هم سعيد احساس مغبونيت مى‏كند و هم شقى.

 

يك مثال عادى بازارى مى‏زنيم.اگر معامله يك زمين پيش بيايد،عده‏اى آن را مى‏خرند و عده ديگرى سرمايه خودشان را صرف آن‏نمى‏كنند و صرف چيز ديگرى مى‏كنند.بعد كه اين زمين ترقى مى‏كند هردو دسته احساس مغبونيت و ناراحتى مى‏كنند.آن كسى كه نخريده‏احساس مغبونيت مى‏كند كه عجب معامله مفتى پيش آمد و انجام ندادم وآن كسى هم كه معامله كرده است‏باز ناراحت است كه چرا كم خريدم،اى‏كاش بيشتر مى‏خريدم.در قيامت همه مردم مگر افراد بسيار نادرى كه يك لحظه را هم از دست نداده‏اند احساس غبن مى‏كنند.حساب مى‏كنند كه ماهفتاد سال عمر كرديم.هفتاد سال يعنى هفتاد«سيصد و شصت و پنج‏روز».هفتاد را در سيصد و شصت و پنج ضرب كنيد و بعد آن را در بيست‏و چهار ساعت ضرب كنيد و بعد تعداد ساعتها را ضرب در شصت دقيقه‏كنيد.هر كس پيش خود حساب مى‏كند كه از هر دقيقه اين عمر مى‏توانستم‏استفاده كنم.در حديث است كه ساعات و لحظات عمر انسان همه درمقابلش مجسم مى‏شود.بعد نگاه مى‏كند مى‏بيند مثلا در پنج هزار دقيقه‏يك دقيقه هست كه پركرده است و سفيد است،دقيقه‏هايى را سياه كرده‏است و دقيقه‏هايى را خالى نگه داشته است.آن لحظاتى كه سفيدى‏اش‏بيش از سياهى است،يعنى وقت‏خودش را نورانى كرده و از آن استفاده‏كرده است.در حديث است كه اگر مى‏شد كسى در قيامت‏به خاطراحساس مغبونيت‏بميرد اكثر اهل محشر مى‏مردند.آن وقت مى‏گويدچقدر عمر من تلف شد و از بين رفت!مى‏توانست تمام كارهاى من‏بر اساس رضاى حق و بر طريق پيمودن صراط بوديت‏باشد.حتى من‏مى‏توانستم لحظات خواب خود را عبادت كنم.انسان به خواب احتياج‏دارد.انسان اگر كارهايش بر اساس برنامه الهى باشد همه كارهايش عبادت‏مى‏شود. خوابى كه بر اساس احتياج باشد،براى اين باشد كه انسان رفع‏خستگى كند تا باز به كارهايى بپردازد كه در آنها رضاى حق باشد عبادت‏است.غذا خوردنش هم عبادت مى‏شود،شوخى و مزاح كردنش هم‏عبادت مى‏شود.هرچه كه در اين مسير در حد نياز باشد و هدف اصلى‏انسان خدا باشد همه عبادت مى‏شود.آيا من مى‏توانم شش يا هفت‏ساعت‏پشت‏سر هم بخوابم و همه خواب من عبادت باشد؟البته مى‏توانم.

 

اما آن كسى كه هيچ لحظات نورانى ندارد ديگر واويلاست. «و انذرهم يوم الحسرة اذ قضى الامر و هم فى غفلة و هم لا يؤمنون‏» (6) .يكى از اسمهاى قيامت‏«يوم الحسرة‏»است،روز تاسف. مى‏فرمايد انذار كن،بترسان مردم را از روزتاسف،وقتى كه ديگر كار از كار گذشته است و ديگر راه بازگشتى نيست;

 

سرمايه‏ها همه هدر رفته است ولى امروز در حال غفلت است.

 

پس آنها كه تغابن را به همان معناى خود غبن گرفته‏اند و از معناى‏باب تفاعل آن قطع نظر كرده‏اند به هر حال درست معنا كرده‏اند و درحديث هم آمده است كه در قيامت همه مردم مگر نوادرى از آنها(الا ما شذو ندر)احساس غبن مى‏كنند حتى سعدا و اهل بهشت.

 

معناى دوم

اما اگر نظر به باب تفاعل داشته باشيم،آنچنانكه در بعضى تفاسير ازجمله تفسير الميزان به اين نكته توجه كرده‏اند[معناى ديگرى از آيه‏فهميده مى‏شود].تغابن يك كار اشتراكى است. تغابن در جايى است كه‏دو نفر كه با يكديگر همكارى دارند،احساس كنند كه هر دو ضرر كرده‏اند.

 

اين مساله‏اى است كه گاهى در فقه مطرح مى‏شود و يادم هست كه در شرح‏لمعه مطرح شده است كه آيا ممكن است دو نفر با يكديگر معامله كنند وهر دو مغبون شوند؟در باب غبن مى‏گويند آن طرفى كه مغبون است‏«خيار فسخ‏»دارد و حق دارد معامله را فسخ كند.قهرا اين مساله را طرح‏كرده‏اند كه آيا مى‏شود خيار غبن براى هر دو طرف پيدا شود،يعنى هم‏فروشنده مغبون باشد و هم خريدار؟وجوهى ذكر كرده‏اند.

 

يادم هست در سالهاى قبل از اينكه ما قم برويم و بچه بوديم،درفريمان يك رئيس شهربانى بود كه هيكل عجيبى داشت.معلوم بود كه‏سواد طلبگى هم دارد و يك انسان فاسق،فاجر، مشروب خوار وفوق‏العاده ظالمى بود.حتى ابوى ما را كه يگانه ملاى روحانى آن منطقه‏بودند مجبور كرده بود كه بايد حتما مكلا شوند و ايشان ديگر از خانه‏بيرون نمى‏آمدند.يك دايى هم داشتيم كه او هم طلبه و اهل علم و خيلى‏خوش‏ذوق بود.يك وقت دايى ما را كه به شهربانى برده بود گفته بود:حاج‏شيخ!من يك مساله از تو سؤال مى‏كنم:آيا مى‏شود معامله‏اى واقع شود كه‏هر دو طرف فروشنده و خريدار مغبون باشند؟دايى ما هم كه خيلى‏اهل ذوق بود با توجه به اينكه طرف مقابل شرابخوار بود گفته بود بله،خريد و فروش شراب.

 

حال در قيامت اين مغبونيت طرفينى در كجاست؟مفسرين گفته‏اندگاهى دو نفر و يا بيش از دو نفر،هزاران نفر با يكديگر براى يك هدف‏اشتراك مساعى مى‏كنند;نوعى معامله مى‏كنند. يك نفر به اصطلاح يك‏عده ايادى دارد كه آنها فرمانهاى او را اجرا مى‏كنند و اين فرمانها در طريق‏ظلم و ستم به مردم و خلاف رضاى پروردگار است.به تعبير قرآن يك نفرمتبوع است و ديگران تابع.متبوع به تابع خودش فرمان مى‏دهد كه فلان‏جرم را مرتكب شو و او هم انجام مى‏دهد.او از اين راضى است و اين از اوراضى است.متبوع از تابع خودش راضى است،چون فرمانهاى او را دقيقااجرا مى‏كند و تابع از متبوع خودش راضى است‏براى اينكه در مقابل‏فرمانهايى كه اجرا كرده است،متبوع امكانات زيادى براى او فراهم كرده‏است.اين خودش نوعى معامله است;با هم داد و ستد كرده‏اند.

 

تابع و متبوع در دنيا خيال مى‏كنند هر دو از اين معامله سود برده‏اند.

 

در روز قيامت است كه مى‏فهمند از اين اشتراك مساعى و همكارى و ازاين داد و ستدى كه در دنيا با يكديگر داشته‏اند هر دو ضرر كرده‏اند.اگر دردنيا معامله‏اى كه فروشنده و خريدار هر دو ضرر كنند احيانا وجود نداشته باشد در آخرت اين نوع معامله‏ها[وجود دارد].برخى مفسرين گفته‏اندمقصود از اين كه روز قيامت روز تغابن است اشاره است‏به آنجا كه در آيه‏ديگر مى‏فرمايد: «اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا» (7) .يكى از تابلوهايى كه‏قرآن از قيامت مجسم مى‏كند تابلوى تبرى متبوعها از تابعها،و تابعها ازمتبوعهاست.تابعها و متبوعها با همكارى يكديگر جنايت و ظلم كرده‏اند.

 

تابع مى‏خواهد به گردن متبوع بيندازد،مى‏گويد:من كه كاره‏اى نبودم،به‏من دستور دادند و من اين كار را كردم،و متبوع مى‏گويد:به من مربوطنيست،آن كسى كه اين كار را كرده‏است مقصر است.نظير كارى كه يزيد وابن زياد مى‏كردند كه در همين دنيا اين قضيه اتفاق افتاد. يزيد مى‏گفت:

 

خدا لعنت كند ابن زياد را،من كه نگفته بودم اين طور بكند،و ابن زيادمى‏گفت:خدا لعنت كند يزيد را كه اين دستور را داد;او اگر دستور نمى‏دادمن اين كار را نمى‏كردم.

 

قرآن مى‏گويد تابع و متبوع هر دو مغبونند و هر دو ضرر كرده‏اند.

 

اينها معامله‏هايى در دنيا كرده‏اند و هر دو هم در اين معامله مغبون هستند.

 

اين مغبونيت را در دنيا احساس نمى‏كنند اما در آخرت احساس مى‏كنند.

 

چنانكه گفتيم اين سوره را كه‏«سوره تغابن‏»مى‏نامند به اعتبار اين آيه‏است:«يوم يجمعكم ليوم الجمع ذلك يوم التغابن‏»بعثت و بعث در آن روزى‏است كه شما را جمع مى‏كند و گرد مى‏آورد،آن روزى كه نامش‏«يوم الجمع‏»است;اولين و آخرين در آن روز گرد هم مى‏آيند. «ذلك يوم‏التغابن‏» روز مغبونيت و يا روز اشتراك دو همكار در مغبونيت،آن روزاست.

 

اما آن كسانى كه[اين قدر]مغبون نيستند.اين گونه افراد يا اصلامغبون نيستند كه گفتيم يك اقليتى هستند و يا مغبونيتشان از اين جهت‏است كه چرا ما كم سود برديم،اى كاش بيش از اين كار كرده بوديم.

 

مى‏فرمايد: «و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يكفر عنه سيئاته‏» آن كسى كه به ذات‏حق ايمان واقعى بياورد و موحد واقعى باشد و عمل شايسته انجام دهدخداوند بديهاى او را مى‏پوشاند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : سه شنبه 4 بهمن 1390
زمان : 7:44


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.