![]() |
ذلت عبد الله بن ابى
«يقولون لئن رجعنا الى المدينة ليخرجن الاعز منها الاذل» مىگويند اگر ما بهمدينه بازگرديم آن كه عزيزتر است ذليلتر را بيرون خواهد كرد.عبد الله بنابى مىگفت پايم كه به مدينه برسد پيغمبر را بيرون مىكنم.
قرآن مىفرمايد: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» عزت منحصرا از آنخدا و پيامبر و مؤمنين است،يعنى تو ذليلتر از آن هستى كه بخواهىچنين كنى،تو آن قدر ذليلى كه خودت هم نمىدانى: «و لكن المنافقينلا يعلمون» .
عبد الله بن ابى هنوز به مدينه نرسيده بود كه خداى متعال دو بار ذلتاو را به او نشان داد. اين طور اشخاص كه منافق و ترسو هستند وقتى كه درميان رفقاى خودشان هستند رجز مىخوانند ولى در جمع به كلى شكلديگرى به خود مىگيرند.وقتى كه آمد خدمت پيغمبر، قسمهاى غلاظ وشدادى خورد كه اصلا من اين حرفها را نگفتهام و اينها را به من دروغبستهاند.اين اولين ذلتش بود.بعد هم پسرش آمد خدمت پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله و عرض كرد:يا رسول الله همه مىدانند كه در ميان انصار،جوانىنسبتبه پدر و مادرش خوشرفتارتر از من نيست.من پدرم را به عنوانيك پدر دوست دارم ولى پدر من منافق است. اگر حق پدرم كشته شدناست فرمان بده تا خودم او را بكشم.فرمود:نه.با اينكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آلهاو را نهى كرد،آمد كنار دروازه مدينه ايستاد.هر كس مىآمد مىديد كه اودارد قدم مىزند و شمشيرش هم دستش است.پدرش از دور پيدا شد.
جلوى او را گرفت و گفتحق ورود به مدينه را ندارى.تا پيغمبر اجازهندهد من نمىگذارم وارد مدينه شوى.اين آدمى كه اينچنين لاف مىزد كهاگر به مدينه برگردم پيغمبر را از مدينه بيرون مىكنم،كارش به جايى رسيدكه روز بعد(بيش از يك روز هم تا رسيدن به مدينه فاصله نشد)
نزديكترين افراد به او يعنى پسرش به او گفت من بدون اجازه پيامبرنمىگذارم وارد مدينه بشوى.
«يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلكفاولئك هم الخاسرون» .گويى قرآن مىخواهد اين طور نتيجه بگيرد كه اين كسانى كه اينهمه باد و بروت مىكنند و اين حرفها را مىزنند،غرورشان بهمال و ثروتى است كه دارند.فكر مىكنند هر چه هست مال و ثروت استو ثروت هم دست ماست پس همه چيز دست ماست،قدرت هم دستماست;پيغمبر و مهاجرين كه از مكه آمدهاند ثروتى ندارند،ثروت مالماست.ما همين قدر كه جلوى اين جريان اقتصادى را بگيريم،خواهناخواه متفرق مىشوند.اين غرور را از مال و ثروت پيدا كردهاند.بعدهم كه عبد الله بن ابى خود را به عنوان عزيزتر حساب مىكند، تكيهاش بهقوم و فاميل و بچههايش است.
قرآن به عنوان نصيحتبه مؤمنين خطاب مىكند كه اى اهل ايمان،ببينيد چطور مال و ثروت و فرزندان و فاميل،سبب غفلت و غرور و سببنفاق عدهاى شد.مبادا اين جور چيزها، مانع شما و غافل كننده شما از خداباشد. «يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله» اى اهل ايمانثروتهاى شما و فرزندان شما،شما را از ياد خدا باز ندارد و غافل نكندآنچنانكه آنها را غافل كرده است. «و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون» .هركس اين كار را بكند و اينچنين بشود يعنى مال و ثروتش موجب غفلتشبشود زيانكار است. كلمه«خسران»به كار رفته است چون در مال،نفع وزيان مطرح است.همين مال كه عين سود است،تبديل به زيان مىشود.
«و انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت» بر عكس،بناى كارخودتان را بر انفاق بگذاريد;بناى كار خودتان را بر اين بگذاريد كه تا زندههستيد از مال و ثروت خودتان،خودتان استفاده كنيد.استفاده شما در ايناست كه اينها را در راه خدا بدهيد و تنها به اين وسيله است كه مال خود رابراى خود جاويد كردهايد.
نظرات شما عزیزان:

