![]() |
تجسم اعمال
همين طور كه بعضى مفسرين از جمله آقاى طباطبايى سلمه الله فرمودهاند،اين آيه جزء آياتى است(كه دلالت بر تجسم اعمال مىكند ما آيات زيادى در اين زمينه داريم).مساله تجسم اعمال يكى از اصول معارف اسلامى در باب معاد است،و آن اين است كه هر عملى كه از انسان در اين دنيا سر مىزند،دو وجهه و دو چهره دارد.شايد تعبيرى رساتر از اين نيست كه بگوييم هر عملى دو چهره دارد:يك چهره چهره دنيايى و به اصطلاح حضرات چهره ملكى،و يك چهره ديگر چهره آخرتى يا چهره ملكوتى.نه تنها اعمال انسان اينچنين است،هر چه در اين عالم هست اينچنين است.هر چه در دنيا وجود دارد دو چهرهاى است:چهرهاى دنيايى و چهرهاى غيبى و آخرتى.از چهره دنيايى امرى است فانى،زايل،از بين رونده،و از چهره آخرتى يا چهره ملكوتى امرى است باقى و زايل نشدنى،خواه عمل،عمل صالح باشد و خواه گناه باشد، عمل در مجموع جهان از بين نمىرود،در مجموع جهان هيچ چيزى معدوم نمىشود.
ما در دنيا چنين خيال مىكنيم،مىگوييم اشياء پى در پى موجود مىشوند و معدوم مىشوند.از اين چهره كه نگاه كنيم همين طور است.ولى علم از يك طرف،فلسفه از يك طرف،دين از طرف ديگر و حتى مىشود گفت كه عرفان و اشراق از طرف چهارم،هر چهار تا از چهار نقطه مختلف كه شروع كردهاند،رسيدهاند به اينجا كه على رغم آنچه كه انسان در ظاهر مىبيند كه اشياء نيستند و موجود مىشوند و بعد معدوم مىشوند،هيچ چيز معدوم نمىشود،معدوم شدن در عالم نيست،همه معدوميتها امر نسبى است،يعنى يك معدومى كه به طور مطلق معدوم بشود در دنيا وجود ندارد.علم،اين را به صورت ديگرى طرح كرد،همان نظريه معروف لاوازيه كه هيچ موجودى معدوم نمىشود و هيچ معدومى موجود نمىشود،با اصلاحاتى كه پشتسر يكديگر كردند، يكى گفت ماده معدوم و موجود نمىشود،بعد گفتند ماده با انرژى،بعد گفتند اصلى كه ماده و انرژى هر دو از آن به وجود مىآيد،ولى همه مسائل دور مىزند در اطراف اينكه چيزى معدوم نمىشود.فلسفه از همان راهى كه عرض كردم به اين بيان ذكر مىكند،مىگويد هر چيزى داراى دو چهره است:چهره دنيايى و مادى،و ديگر چهره اخروى و ملكوتى.اين فناها و نيستيها از چهره دنيايى است،از چهره آخرتى و معنوى و ملكوتى همه چيز باقى است.
نظرات شما عزیزان:

