رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان


رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان

اما امروز شما مى‏بينيد كه كار بر عكس است:نه‏صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد كه بگويد من‏كار دارم و نمى‏توانم تو را بپذيرم،و نه آن كسى كه وارد مى‏شودآنقدر انسانيت دارد كه اگر صاحبخانه گفت تو را نمى‏پذيرم،به اوبرنخورد،و لهذا الان در جامعه ما رسم بر اين است كه يكى از اين سه‏حالت رخ مى‏دهد:

 

حالت اول اين است كه صاحبخانه به دروغ به‏بچه‏ها مى‏گويد بگوئيد نيست،يعنى گناه كبيره‏مرتكب مى‏شود.اين كه مى‏گويد«در خانه نيست‏»

 

دروغ است و دروغ گناه كبيره است.حال بعضى به‏خيال خودشان مى‏خواهند«توريه‏»كنند و حال آنكه توريه در جايى‏است كه دروغ لازم است‏يعنى از نگفتنش مفسده برمى‏خيزد،مثل‏اين كه كسى آمده و يك كاردى هم به دست دارد ومى‏خواهد[به ناحق]كسى را بكشد و مى‏پرسد فلان كس اينجاست‏يا نه؟بايد گفت اينجا نيست.در اينجا مى‏گويند براى اينكه عادت‏به دروغ گفتن نكنى در دلت غير از آن چيز را خطور بده،بگو«نيست‏»و در دلت‏خطور بده كه در«اينجا»نيست.نه اينكه انسان هر دروغى كه دلش مى‏خواهد بگويد و توريه كند!به بچه‏ها مى‏گويد«بگوييد نيست،ولى بچه‏ها!وقتى مى‏گوييد نيست‏يعنى در اين‏درگاهى اتاق نيست‏». اينجا كه مى‏توانى راست بگويى چرا توريه‏مى‏كنى؟بگو هستم ولى نمى‏توانم بپذيرم.

 

روزى ملا نصر الدين،مهمانى را همراه خود تا در خانه آورد وخود به داخل خانه رفت.زنش با او دعوا كرد كه چرا مهمان آوردى و ماچيزى نداريم كه به او بدهيم و كار بدى كردى(مثل اغلب زنها كه‏هميشه در اين امور تحكم مى‏كنند).ملا گفت چه بكنم؟گفت من كه‏اصلا پذيرايى نمى‏كنم.درماند كه چه كند.به بچه‏ها گفت برويدبگوييد ملا در خانه نيست.مهمان گفت ما با هم آمديم.در اينجا ملاخودش صدايش را بلند كرد و گفت:شايد خانه دو در داشته و از آن‏در ديگر بيرون رفته است!

 

اغلب در اين جور موارد،كارها ملا نصر الدين است،يعنى‏وقتى مى‏آيند مى‏گويند«آقا نيست‏»خود مهمان مى‏فهمد كه دروغ‏مى‏گويد،چون وقتى يك كسى دم درمى‏آيد و مى‏گويد بروم ببينم آقاخانه هست‏يا نه،معلوم است تو كه از داخل خانه مى‏آيى مى‏دانى‏هست‏يا نه، اين‏«بروم ببينم آقا خانه هست‏يا نه‏»يعنى بروم ببينم آقامى‏گويد كه راستش را بگويم يا دروغش را بگويم.قضيه اين جوراست،و تعجب است،با اينكه همه مى‏دانند،مهمان مى‏داند ميزبان‏هم مى‏داند،باز هم اين دروغ تكرار مى‏شود!

 

پس يك شكل قضيه اين است كه يك دروغ گفته مى‏شود.

 

يك شكل ديگر قضيه اين است كه صاحبخانه مى‏گويد:

 

«بفرماييد»،خيلى هم نفاق به خرج مى‏دهد:خيلى خوش آمديد!

 

صفا آورديد!اما در دلش دائما فحش مى‏دهد كه اين چه بلايى بود كه اين ساعت رسيد،ما هزار كار داريم،عجب مردم بى‏تربيت‏بى‏ادبى هستند،چه خروسهاى بى‏محلى و چه مزاحمهايى!بعد هم‏كه مهمان بيرون رفت جلوى زن و بچه‏اش صد تا فحش مى‏دهد.

 

ديگر آن بچه چه از آب درمى‏آيد!بچه‏اى كه مى‏بيند پدرش اينقدرشهامت ندارد كه به مهمان بگويد«آقا من نمى‏توانم تو را بپذيرم‏»وجلوى مهمان خيلى كوچك و بزرگ مى‏شود و خوش آمد مى‏گويد وپشت‏سرش فحش مى‏دهد.

 

شكل سوم قضيه اين است كه ميزبان و صاحبخانه كارش راخوب انجام مى‏دهد و دم در مى‏آيد مى‏گويد«آقا من متاسفم از اينكه‏نمى‏توانم شما را بپذيرم،الآن كار واجبى دارم‏»يا يك نفر رامى‏فرستد كه به او بگويد من الآن كار لازمى دارم و نمى‏توانم شما رابپذيرم.صاحبخانه كارش خوب است،ولى ضعف اخلاق،مال واردو مهمان است[زيرا]به او برمى‏خورد،هر جا كه مى‏نشيند مى‏گويددر خانه فلان كس رفتم و مرا نپذيرفت،نمى‏گويد من با اجازه قبلى‏نرفته بودم،نمى‏گويد او كه نپذيرفت عذر داشت.تو بايد بنا رابگذارى بر اين كه او عذر داشته،و بايد خوشت بيايد كه ميزبان تويك شخص با شهامت و صريحى بوده كه به تو دروغ نگفت و راستش‏را گفت.اين هم شكل سوم.

 

آنچه[امروز]عمل مى‏شود يا آن دو شكل است[مربوط به]ميزبان و يا اين يك شكل است مربوط به مهمان.

 

ولى شكل چهارم كه اسلام آن شكل را مى‏پسندد ديگر درجامعه ما وجود ندارد،و آن اين است كه اگر ميزبان وقت ندارد ونمى‏تواند او را بپذيرد،در كمال صراحت بگويد«آقا معذورم، نمى‏توانم شما را بپذيرم‏»و مهمان هم بدون اينكه به او بربخورد برگردد و برود.قرآن اين شكل چهارم را دستور مى‏دهد،مى‏فرمايد «و اذا قيل لكم ارجعوا فارجعوا» و اگر به شما گفتند نمى‏توانيم شمارا بپذيريم،برگرديد «هو ازكى لكم‏» اين برايتان پاكتر است-اين‏شكل چهارم از آن سه شكل برايتان بهتر است- «و الله بما تعملون‏عليم‏» خدا به كارهاى شما آگاه و داناست.

 

قرآن فرمود اگر به خانه‏اى غير خانه خودتان رفتيد بدون اجازه‏وارد نشويد(خانه يعنى محل سكونت).آيا هر محل سكونتى و جايى‏كه انسانهايى در آن هستند[همين حكم را دارد]؟اگر من مى‏خواهم‏وارد يك مغازه شوم اول بايد پشت در بايستم و اجازه بگيرم و بعدوارد شوم؟يا اگر كسى مى‏خواهد داخل يك پاساژ بشود بايد اجازه‏بگيرد و وارد شود؟براى ورود به يك كاروانسرا يا يك آسيا[بايداجازه گرفت]يا اين امر اختصاص دارد به خانه‏هاى مسكونى يعنى‏محل زندگى خصوصى؟قرآن مى‏فرمايد اين حكم مربوط به محل‏زندگى خصوصى است و لو محل كار خصوصى،ولى اماكن عمومى‏اين حكم را ندارد،در اماكن عمومى كه در باز است براى عموم،ديگر نيازى به اجازه گرفتن نيست.

 

يك مرد ساده لوحى ما داشتيم كه آدم خيلى مقدسى هم‏بود.او شنيده بود كه نبايد بدون اجازه به خانه‏ها وارد شد.شنيدم يك‏وقت در مشهد مى‏خواست وارد يكى از كاروانسراهاى بزرگ شود تا ازهمشهريهايش خبر بگيرد،پشت در كاروانسرا ايستاد و يك كسى رافرستاد كه اجازه هست من داخل بشوم يا نه!در كاروانسرايى كه‏درى به آن بزرگى دارد و مرتب گارى و اتومبيل مى‏آيند و مى‏روند ديگرجاى اجازه گرفتن نيست.اينها اماكن عمومى است. اين است كه قرآن مى‏فرمايد «ليس عليكم جناح ان‏تدخلوا بيوتا غير مسكونة‏» بر شما باكى نيست كه بدون اجازه داخل‏مكانهايى كه انسانهايى در آنجا هستند و كار و كاسبى و زندگى‏مى‏كنند ولى محل سكونت‏شخصى نيست بشويد «فيها متاع لكم‏»

 

كه در آنجا بهره‏اى بر شماست،يعنى كارى داريد.البته اگر كارى‏نداريد مزاحم نشويد.باز: «و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون‏» خدامى‏داند كه شما چه چيزهايى را ظاهر مى‏كنيد و چه چيزهايى رامخفى.

 

از اينجا وارد به اصطلاح آيات نگاه و آيات پوشش مى‏شود (6) : «قل‏للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم‏ان الله خبير بما يصنعون‏» بگو به مؤمنين كه چشمها را فرو خوابانند ودامنهاى خودشان را حفظ كنند،اين براى آنها پاكتر و پاكيزه‏تراست، يعنى اين دستورهاى عفاف به منظور پاكيزگى داده شده است‏و خدا داناست به آنچه كه شما انجام مى‏دهيد.

 

در اين آيه مسائل زيادى است كه بايد بحث بشود.مفسرين‏راجع به اين «يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم‏» خيلى بحث‏كرده‏اند.

 

بعضى اعتقادشان اين است كه اين دو جمله مربوط به ستر عورت است،چون يكى از واجباتى كه ما در اسلام داريم اين‏است كه چه بر مرد و چه بر زن واجب است كه عورت خود را از غيرهمسر خود بپوشانند.ستر عورت بر مرد و بر زن هر دو واجب است.

 

غير از زن و شوهر كه نسبت به عورات يكديگر محرم هستند،ديگرهيچ كس نسبت به عورت ديگرى محرم نيست.پدر و مادر نسبت به‏پسر و دختر خودشان و برادرها نسبت به يكديگر و خواهرها نسبت به‏يكديگر محرم نيستند.واجب است پوشاندن عورت و حرام است نظركردن به عورت غير.اين از مسلمات دين مقدس اسلام است.

 

قرآن در اينجا مساله «ذلك ازكى لهم‏» را بيان مى‏كند،مى‏گويد اين دستور باز براى پاك بودن روح شماست،يعنى چه؟

 

فلسفه اين مطلب اين است كه اسلام نمى‏خواهد[در]مردم بيش ازآن اندازه‏اى كه طبيعت از ارضاى غريزه جنسى اقتضا مى‏كندموجبات اشتغال خاطر،اشتغال ذهن و تهييج‏شهوت را فراهم كند.

 

هر چه را كه انسان نمى‏بيند درباره‏اش هم نمى‏انديشد.

 

مردم به دليل اينكه هميشه عوراتشان از يكديگر پوشيده است-البته‏در سنت اسلامى نه در سنت فرنگى-هيچوقت اتفاق نمى‏افتد كه‏كسى درباره عورت ديگرى بينديشد.اصلا اين امرى است‏«مغفول‏عنه‏»،يعنى هرگز مورد توجه نيست.فكر انسان،مغز انسان،قلب‏انسان،انديشه انسان،مقدس‏تر و منزه‏تر از اين است كه درباره اينجورمسائل بينديشد و ضرورتى ندارد كه در اين باره بينديشد.براى اينكه‏قلبهاى شما،فكرهاى شما و مغزهاى شما پاك باشد كه درباره‏اين جور مسائل نينديشيد كه عورت فلانكس اينجور است و عورت‏ديگرى اينجور است و هرگز چنين چيزى نباشد[اسلام دستور به ستر عورت داده است]و چقدر هم از اين جهت نتيجه گرفته است.

 

نتيجه،همين است كه ذهن و فكر اتباع خودش را هميشه پاك وعالى و برتر از اين نگه داشته كه در اين باره اساسا بينديشند،و اصلادر اين باره فكر نمى‏كنند.

 

از جمله سنن بسيار بسيار ناپسندى كه تدريجا در دنياى‏اروپا رايج‏شده و مى‏شود و مخصوصا در شمال اروپا خيلى رايج‏است و در جاهاى ديگر هم دارد رواج پيدا مى‏كند و افرادى نظيربرتراند راسل اين را تشويق مى‏كردند،مساله كشف عورت و مبارزه باستر عورت است. راسل در كتابى كه در تربيت نوشته و اسم كتابش‏هم‏«در تربيت‏»است اصرار دارد كه بايد اساسا مساله ستر عورت ازميان برود،و قرآن اصرار دارد كه بايد اين قضيه محفوظ بماند ومخصوصا اين كلمه‏اى كه بعد مى‏فرمايد: «ذلك ازكى لهم ان الله‏خبير بما يصنعون‏» مى‏خواهد بگويد ما بهتر مى‏دانيم كه اين مطلب رابيان مى‏كنيم.

 

پس بعضى معتقدند كه اين «يحفظوا فروجهم‏» يعنى‏عورت خودشان را از نگاه حفظ كنند، بپوشانند. «يغضوا من‏ابصارهم‏» چشم خودشان را بخوابانند و ببندند،از چه چيز؟

 

گفته‏اند از نگاه كردن به عورتها.ولى ما معتقديم كه اين آيه اعم‏است،هم «يحفظوا فروجهم‏» اعم از پوشاندن عورت است و هم «يغضوا من ابصارهم‏» .اين كه در روايتها هم آمده است‏«هر جاحفظ فرج است مربوط به زناست الا اينجا كه مربوط به نظر است‏»

 

بعيد نيست كه مقصود اين باشد كه در اينجا شامل هر دو هست و« يغضوا من ابصارهم‏» تقريبا جزم داريم كه اختصاص به نظربه عورت ندارد،بلكه شايد بيشتر اختصاص دارد به نظر به غير عورت.«غض‏»يعنى كم كردن،و«غض بصر»يعنى كم كردن نگاه و خيره‏نشدن (7) .

 

در آيه بعد مى‏فرمايد: «و قل للمؤمنات يغضضن من‏ابصارهن و يحفظن فروجهن‏» متقابلا به زنان مسلمان هم بگو كه‏عين همين مطلب را رعايت كنند،اگر مقصود عورت باشد به عورت‏يكديگر نگاه نكنند و دامن خودشان را از زنا و يا به قول ديگران ازنگاه كردن ديگران حفظ كنند.هر چه در آيه قبل راجع به غض بصر وحفظ فرج گفتيم در اينجا هم هست.

 

درباره زنها دستورهاى ديگرى هم راجع به پوشش آمده‏است،مى‏فرمايد: «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن‏بخمرهن على جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن...» كه‏خيلى مفصل است و در جلسه بعد اين قسمت را براى شما بيان‏مى‏كنم.و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.

 

پى‏نوشتها

 

1. اخيرا شنيدم كه طبق آمار دقيقى كه به دست آورده‏اند،در تهران و شميرانات بيش ازسى‏هزار مشروب فروشى وجود دارد.[سخنرانى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايرادگرديده است.]

 

2. حجرات/12

 

3. اين كه اسلام ازدواج موقت را اجازه داده،نه براى شهوترانى يك عده افرادى است‏كه يك زن دارند-و گاهى دو و سه و حتى چهار زن دارند-و بعد براى تنوع بازدنبال ازدواج موقت مى‏روند كه به ثواب نائل بشويم!نه،براى اينها ثواب ندارد،ممكن است گناه هم داشته باشد.در شرايطى كه زمينه براى ازدواج دائم فراهم‏نيست چون ازدواج دائم شرايط سنگينى دارد-و از طرف ديگر اسلام با فحشا يعنى با ارتباط جنسى بدون قيد و شرط هم مخالف است،اسلام ازدواج موقت را اجازه‏داده است.ازدواج موقت عبارت است از نوعى ازدواج با تعهدهايى،منتها تعهدهاى‏آزاد،يعنى تعهدها بستگى دارد به شرايطى كه طرفين با توافق با يكديگر[مى‏پذيرند] ،مثلا تكليف بچه را روشن مى‏كنند.اسلام اين را اجازه داده است‏براى اينكه در آنجا كه ازدواج دائم ميسور نيست،ديگر در عزوبت و تجرد بسر نبرند كه عزوبت و تجرد،خودش خود به خود مفاسدى دارد.

 

4. فروع كافى،ج 5/ص 294،حديث 8.

 

5. قاعده‏«لا ضرر و لا ضرار»از اينجا به وجود آمده است.

 

6. آياتى كه مى‏خوانيم،آيات پوشش است.اين را عرض كنم كه ما يك سلسله آيات‏در سوره احزاب داريم مربوط به زنان پيغمبر كه در اصطلاح فقه و حديث،آنها را«آيات حجاب‏»مى‏نامند، و مخصوص زنان پيغمبر است و دستور خاصى راجع به‏آنان است.اين آيات[سوره نور]در اصطلاح فقه و حديث به نام آيات حجاب‏معروف نيست،ولى در اين آيات دستور پوشش زن در مقابل مرد و همچنين دستورستر عورت،هم براى زن و هم براى مرد بيان شده است.

 

7. من درباره‏«غض‏»و«غمض‏»و فرق آنها در كتابى كه در همين زمينه به نام مساله‏حجاب نوشته‏ام بحث مفصل كرده‏ام و ديگر در اينجا تكرار نمى‏كنم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : دو شنبه 26 دی 1390
زمان : 19:44


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.