![]() |
سه مثل قرآن براى اعمال كافران
آنجا انسانهايى را فرض مىكند كه اين انسانها در جوى قرارگرفتهاند كه نور است بالاى نور، نور فطرتشان،نور نبوت،روشنايى درروشنايى است.بشر ديگرى هم هست كه در ظلمت فوق ظلمتاست:نور فطرت خودش را خاموش كرده است،اين خودش يكظلمت.ظلمت عناد آمده روى آن را گرفته است،ظلمت ديگر،وظلمت ناشى از گناه و معصيتهاى متوالى كه همان موجها و طغيانهاىروحى انسان است (موج من فوقه موج) ظلمت ديگرى،چون هرظلمتى نقطه مقابل يك نور است:نور نبوت،نور وحى،هدايتوحى.آنجا كه هدايت وحى نباشد ظلمت است.نور فطرت،هدايتفطرت.آنجا كه چراغ فطرت خاموش شده باشد ظلمت است.نورعمل صالح(چون عرض كرديم: «و العمل الصالح يرفعه» خاصيتعمل صالح اين است كه به قلب انسان نور مىدهد).وقتى كه انسانعمل صالح انجام ندهد نقطه مقابلش ظلمت است.هر چه بر آنطبقه،نور فوق نور احاطه كرده،بر اين طبقه ظلمت فوق ظلمت[حاكماست].
پس،از اين دو مثلى كه قرآن در اينجا ذكر كرده استيكمثل اين بود كه مثل اعمال كافران مثل سراب است.اينجا نظربه كارهاى خيرشان دارد كه اينها به آن اميد بستهاند.بيچارهها! شماخيال[باطل]مىكنيد،تا ايمانتان به خدا درست نباشد و تا به نور خداروشن نباشيد اعمال شما روح پيدا نمىكند،اعمال شما حالت آب راپيدا نمىكند كه تشنگى شما را بر طرف كند.مثل دوم براى گناهان اينهاست.مفسرين هم راجع به اينكه چرا قرآن دو مثل آورده استوجوهى ذكر كردهاند و شايد بيشتر همين وجه را-كه بهتر هم هميناست-گفتهاند كه مثال اول براى كار خوب آنهاست و مثال دومبراى كار بدشان كه ظلمت در ظلمت است.
عرض كرديم كه براى اعمال كافران يك مثل ديگر هم درقرآن ذكر شده.مثال مىزند به تلى از خاكستر كه باد تند بوزد و آن را ازبين ببرد.جلسه پيش عرض كرديم كه اين مثل،مثل كارهاى خوبىاست كه[آنها]به قصد قربت هم انجام دادهاند و واقعا هم كارىكردهاند ولى بعد عناد و كفرشان يا چيز ديگرى سبب شده است كهآن عمل از هم پاشيده شود.به هر حال قرآن اين منطق را دارد چهبراى كافر و چه براى مسلمان كه: «و قدمنا الى ما عملوا من عملفجعلناه هباء منثورا» قرآن مىگويد بسا هست كه انبارى از عملنيك وجود دارد ولى ما مىآييم آن را مثل غبار پراكنده مىكنيم.
(البته خداوند هرگز عمل خوب را با قيد خوب بودن خراب نمىكند)
يعنى نظام تكوينى ما اين است،آنها گناهانى مرتكب مىشوندكه اثر آن گناهان اين است كه اعمال خيرشان را به كلى از ميان ببردو نيست و نابود كند.
اين،سه مثلى بود كه قرآن براى اعمال كافران ذكر مىكند،و همان طور كه عرض كردم مقصود از كافران در اينجا هر غيرمسلمانى نيست،بلكه آنان كه در مقابل حقيقت مىايستند ومخالفت و قيام و مبارزه مىكنند.
آيه ديگر باز صحنهاى از نور را ذكر مىكند،بر عكس اين دو آيه كهصحنهاى از محروميت از نور(محروميت از نور وحى و محروميت از نورفطرت)را كه اسمش ظلمت است،ذكر كرد،و آن اين است كه نه سراغ انسان مىرود،آن هم انسانى كه با حقيقت مخالفت مىكند،بلكه سراغهمه ذرات عالم مىرود كه همه ذرات عالم به نور الهى روشن هستند وهر موجودى در عالم خودش خداى خودش را مىشناسد و تسبيح گوىخداى خودش است،و اين قرآن بود كه براى اولين بار گفت كه اگرگوش شنوا و قلب بينا و آگاه داشته باشيد،مىبينيد كه در سراسرهستى[همهمه]خدا شناسى و ذكر خدا و تسبيح خدا وجود دارد.
نظرات شما عزیزان:

