![]() |
معنى خوف خدا
عرض كردهايم كه معنى خوف پروردگار يكى هيبت پروردگار يعنى درك عظمت پروردگار است.يك معنى ديگر خوف پروردگار،خوف از عدالت پروردگار است.اين مساله خيلى اوقات مطرح مىشود كه خوف خدا يعنى چه؟مگر خدا يك شىء مخوف است كه بايد از او ترسيد؟ خدا را كه مىگويند يك شىء محبوب است و نه تنها يك شىء محبوب است كه اين تعبير كوتاه و قاصر است،او يگانه ذاتى است كه شايسته محبوبيت است.مگر خود قرآن نمىفرمايد كه«بگو به اين مردم اگر فرزندانتان،همسرانتان،پدرانتان،برادرانتان،فاميلتان،خانه و مسكنتان،كسب و كارتان،اينها برايتان عزيزتر و محبوبتر از خدا و پيامبر باشد،پس برويد كنار»؟خدا براى انسان از هر محبوبى بايد محبوبتر باشد.پس اين چگونه است؟آيا خدا يك ذات جميل دوست داشتنى استيا يك ذات قهار جبار ترسيدنى؟كداميك از ايندو؟هم از خدا خائف بودن و هم محب او بودن و به او اميدوار بودن چگونه است؟
گفتهايم كه آنچه به ذات الهى مربوط مىشود محبوبيت است و آنچه به انسان مربوط مىشود منشا خوف و خشيت است.از خدا ترسيدن به اين معنى كه العياذ بالله خدا يك ذات گزافكارى باشد آن طور كه انسان از يك آدم جبار ديكتاتور مىترسد كه چشمش به آدم بيفتد،يك بهانه بيهوده بگيرد،بعد دستور كتك زدن يا اعدام كردن بدهد،چنين چيزى محال است.از خدا ترسيدن يعنى از عدل الهى ترسيدن،از عدالتش،از همين صفت كمالش بايد ترسيد.مگر عدل ترسيدنى است؟از عدل هم بايد ترسيد؟نه،هر آدم نيكوكارى عاشق عدل است،آدم بدكار از عدالت مىترسد.پس ترسيدن از عدالت به معنى ترسيدن از عمل خود است.اگر ما از عدالت الهى مىترسيم،يعنى نگران اين هستيم كه خلافى مرتكب بشويم كه در آن صورت عدل الهى ما را اخذ خواهد كرد يا من لا يخاف الا عدله و لا يرجى الا فضله .پس تبشير و انذار انبياء كه همه تبشير و انذارها بر اساس عدل الهى و بر اساس فضل الهى است، براى اهل ايمان ايجاد خشيت مىكند،به همين دو معنايى كه عرض كردم.
ان الذين يخشون ربهم بالغيب آنان كه پروردگار خود را به غيب و در غيب خشيت دارند. مقصود اين است كه خشيت پروردگار خودشان را دارند.كلمه«بالغيب»اينجا چه محلى از اعراب دارد؟
كلمه«بالغيب»ممكن است صفت«رب»باشد،يعنى آنان كه پروردگارشان را خشيت دارند،آن پروردگارى كه غيب است و در غيب است،يعنى پروردگارى كه محسوس نيست،با چشم سر نمىشود او را ديد ولى با چشم دل و عقل مىشود او را شناخت و به او ايمان آورد.
بعضى از مفسرين كلمه«بالغيب»را جانشين يك مفعول مطلق دانستهاند،يعنى اين طور مىشود: ان الذين يخشون ربهم خشية بالغيب آنان كه از پروردگار خودشان مىترسند، ترسيدنى كه اين ترسيدن در غيب است،يعنى در حالى كه خدا را در جلوى چشمشان نمىبينند و خداوند محسوس نيست مع ذلك از خداى خود مىترسند.
در واقع ان الذين يخشون ربهم بالغيب متضمن دو جمله است:آنان كه به خدا-كه خدا در غيب است-[ايمان دارند،]ايمان به غيب دارند الذين يؤمنون بالغيب و چون ايمان به غيب دارند خشيت از خداى غيب هم دارند.
نظرات شما عزیزان:

