![]() |
خواب جوان قمى
در قم يكى از دوستان ما كه از اهل علم است گفت:يك جريان خيلى عجيبى رخ داده و آن جريان اين است كه يك جوان قمى گفته است:من مرحوم حاج ميرزا على محدث زاده(پسر مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى)را كه چند ماه پيش فوت كرد همين چند روز پيش به خواب ديدم(و من با اين مرد آشنا بودم،بسيار بسيار مرد صالح و صادق و با ايمانى بود كه خودم از او داستانها دارم،يعنى واقعا چيزى از روح پدرش مرحوم حاج شيخ عباس در اين مرد بود و او يك عجايبى داشت در روابطش با پدرش بعد از مردن و راهنماييهايى كه اين پدر او را بعد از مردن مىكرد كه داستانها براى خود من نقل كرد).در خواب متوجه شدم كه فوت كرده.از او پرسيدم كه وضعت چگونه است،حالت چطور است؟ گفت:الحمد لله خوب است.ولى جملهاى گفت كه:امان از نقاش در حساب.اين شخص بازارى بوده و معناى اين كلمه را نفهميده بود.يك وقت هست انسان معنى يك كلمه را قبلا مىداند. او اصلا معناى اين جمله را كه در خواب به او گفته بودند نفهميده بود،بعد در بيدارى آمده بود پرسيده بود كه نقاش در حساب يعنى چه؟يعنى حساب را دقيق رسيدن.يك حسابهايى را دقيق به انسان مىرسند كه آدم خودش توجه ندارد و با خودش خيال مىكند كه يك انبار عمل صالح فرستادهايم و ديگر كار ما درست است.نمىداند وقتى كه تفتيش بشود و نقاش بشود همه اينها مثل كالايى است كه اين كالا را مثلا بيد يا سن زده باشد.
مرحوم آقاى بروجردى(رضوان الله عليه)در همان مرض فوتشان،عدهاى از اطرافيانشان حضور داشتند،آنها گفتند يك حالت غمناكى به خود گرفته بود و بعد گفت:رفتيم و عملى انجام نداديم،رفتيم و دستخالى رفتيم.يكى از اصحاب گفته بود:آقا شما اين حرف را مىزنيد؟ !شما ديگر چرا؟!شما الحمد لله كسى هستيد كه حوزه علميه را احيا كرديد،شما چقدر مسجد ساختيد،چقدر مدرسه ساختيد،چنين كرديد،چنان كرديد.ايشان حرفى نزد جز يك جملهاى كه در حديث است،فرمود:«خلص العمل فان الناقد بصير بصير»عمل را خالص كن كه نقد كن،آن نقاش،آن مناقش بسيار دقيق و بيناست.و چه اشتباه بزرگى است كه انسان چنين توهمى در خيالش پيدا بشود و بگويد:من از مغفرت خداى متعال بىنيازم،ما كه كار بدى نكرديم كه بخواهد ما را بيامرزد،حالا طلبهايمان را مىخواهيم از او وصول كنيم.اين احمقانهترين حرفى است كه يك بنده در مسائل الهى و در رابطهاش با پروردگار بگويد. فرمود: براى اينها مغفرت است:«مغفرة»مغفرتى،نوعى مغفرت،شستشويى،پاك كردنى كه خدا ديگر به لطف خودش اثرى باقى نمىگذارد.و اجر بزرگ.آنها دنبال همان مساله انذار است،و گفتيم مساله انذار دنبال مساله الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملا (فلسفه خلقت) است و آن نيز به دنبال تبارك الذى بيده الملك است و مساله انذار و نذيرها و ترتيب اثر دادنها و ندادنها.
و اسروا قولكم او اجهروا به انه عليم بذات الصدور .اينكه ليبلوكم ايكم احسن عملا (از نظر حسن عمل مورد آزمايش قرار مىگيريد)يكى از لوازمش اين معرفت است كه انسان علم داشته باشد كه از ذات پروردگار هيچ چيزى،هيچ ذرهاى،هيچ حركتى،هيچ جنبشى،در ظاهر و باطن،در هر جا،در حوزه وجود انسان،در خارج از حوزه وجود انسان مخفى نمىماند.
نظرات شما عزیزان:

