عذاب اليم براى اشاعه دهندگان فحشاء

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

عذاب اليم براى اشاعه دهندگان فحشاء


عذاب اليم براى اشاعه دهندگان فحشاء

در جلسه قبل گفتيم كه قرآن كريم تكيه فراوانى روى اين‏مساله دارد كه جو جامعه اسلامى نبايد جو تهمت و بهتان و افترا وبدگويى باشد.مردم مسلمان موظفند كه هر وقت چيزى در مورد برادران و خواهران مسلمان خود شنيدند،مادامى كه به سرحد يقين‏قطعى-نه ظن و گمان-نرسيده‏اند كه جاى شك و شبهه نباشد،ويا بينه شرعى اقامه نشده است،آنچه مى‏شنوند،به اصطلاح معروف‏«از اين گوش بشنوند و از گوش ديگر بيرون كنند»و به تعبير ديگرهمانجا كه مى‏شنوند دفن كنند،و حتى به صورت اينكه‏«من شنيدم‏» هم نقل نكنند،نه تنها به صورت يك امر قطعى نقل نكنند،حتى‏اينطور هم نگويند كه‏«من چنين چيزى شنيده‏ام‏».همين گفتن‏«شنيدم‏»هم‏«پخش‏»است و اسلام از پخش اين نوع خبرهاى‏كثيف و ناپاك و آلوده ناراضى است.مخصوصا يك جمله در ذيل‏دارد كه مى‏فرمايد:« و الله يعلم و انتم لا تعلمون مى‏خواهد بفرمايدكه شما نمى‏دانيد اين جنايت،چقدر جنايت بزرگى است و طبعا هم‏نمى‏دانيد كه عقوبت اين جنايت چقدر بزرگ است.اسلام مى‏خواهدكه محيط و جو جامعه اسلامى بر اساس اعتماد متقابل و حسن ظن وظن خير و بر اساس خوب گويى باشد نه بر اساس بى اعتمادى وبدگمانى و بد گويى،و لهذا اسلام غيبت را آنچنان حرام بزرگى‏دانسته است كه تعبير قرآن اين است: «و لا يغتب بعضكم بعضاا يحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا» (1) كه خلاصه‏اش اين است:

 

آنكه از كس ديگر غيبت مى‏كند در واقع دارد گوشت او را مى‏خورد درحالى كه او مرده است.

 

روى همين اساس است كه قرآن با بيانات گوناگون،اين‏مطلب را تاكيد و تكرار مى‏كند.از آن جمله اين آيه است:

 

ترجمه آيه را ذكر مى‏كنم و بعد عرض مى‏كنم كه به دو طريق‏مى‏توان اين آيه را تفسير كرد و تفسير هم كرده‏اند و هر دو شكل هم‏نزديك به يكديگر است.آيه مى‏فرمايد:براى كسانى كه دوست‏دارند فحشا در ميان اهل ايمان شايع شود عذاب دردناكى آماده شده‏است.اين آيه از آن آيه‏هايى است كه دو معنى دارد و هر دو معنايش‏هم درست است.

 

يكى از گناهان بسيار بزرگ كه قرآن وعده‏«عذاب اليم‏»

 

براى آنها داده است اين است كه كسى يا كسانى بخواهند خودفحشا را در ميان مردم رايج كنند.هستند كسانى كه عملا مروج‏فحشا هستند،حال يا به حساب پول پرستى و يا از روى اغراض‏ديگرى،كه غالبا در عصر ما اين اغراض،اغراض استعمارى است،مى‏خواهند فحشا در ميان مردم زياد شود،چرا؟براى اينكه هيچ‏چيزى براى سست كردن عزيمت مردانگى مردم،به اندازه شيوع‏فحشا اثر ندارد.شما اگر بخواهيد فكر جوانان يك مملكت را ازمسائل جدى منصرف كنيد تا اينها دائما دنبال سرگرميهاى عيش ونوش باشند و هيچوقت فيلشان ياد هندوستان نكند و دنبال مسائل‏جدى نروند-آن مسائل جدى‏اى كه منافع استعمار را به خطرمى‏اندازد-راهش اين است كه هر چه دلتان مى‏خواهد مشروب‏فروشى اضافه كنيد، كاباره زياد كنيد،زنان هر جايى زياد كنيد،وسائل تماس بيشتر دخترها و پسرهاى جوان را اضافه كنيد.به همان‏اندازه كه هروئين و ترياك نيروى جسمى و روحى طبقه جوان را تباه مى‏كند،اراده را از مردم مى‏گيرد و آن را سست مى‏كند و مردانگى واحساس كرامت و شرافت را از بين مى‏برد،به همان اندازه فحشا اين‏كار را مى‏كند.

 

آمريكاييها كه يك برنامه عمومى براى فاسد كردن همه دنيادارند برنامه‏شان همين است: فحشا را زياد كنيد،خيالتان ديگر ازناحيه مردم راحت باشد.مى‏گويند مدير يكى از مجلات در شماره اين‏هفته (2) گفته است:«كارى خواهم كرد كه تا ده سال ديگر يك‏دختر ده سال به بالاى باكره در تهران پيدا نشود.»اينها روى برنامه‏است،روى حساب است.اسلامى كه در مساله عفاف اين‏همه تاكيد مى‏كند براى چيست؟يك شب درباره فلسفه‏عفاف صحبت كردم.يك فلسفه عفاف اين است كه نيروهاى‏انسانى در وجودها ذخيره شود.اين را شايد شما باور نكنيد كه نيروى‏اراده انسانى از مجارى‏«پايين تنه‏»هم خارج مى‏شود،ولى اينچنين‏است.

 

اسلام طرفدار جلوگيرى از ارتباط جنسى نيست،در حدودخانواده،آن را تصديق مى‏كند و طرفدار نظر كاتوليكها و كليسا نيست،اما از دايره ازدواج مشروع كه خارج شد،به هيچ وجه اجازه نمى‏دهد واين يك تدبير و توطئه‏اى (3) است از ناحيه اسلام براى حفظ روح‏مروت، مردانگى،انسانيت و شرافت در زن و مرد مسلمان.در آياتى‏كه بعد راجع به‏«حجاب‏»مى‏آيد، درباره اين موضوع بيشتر صحبت‏خواهيم كرد.قرآن[درباره كسانى كه]براى كشتن روح،فحشا را زياد مى‏كنند مى‏فرمايد: «ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين‏امنوا لهم عذاب اليم‏» آنان كه دوست دارند و علاقه دارند فحشا را درميان اهل ايمان زياد كنند خدا برايشان عذاب دردناكى آماده كرده‏است.چرا[عذاب اليم داشتن را]در آيه قرآن ذكر مى‏كند؟براى‏اينكه بفهماند كه چقدر اين مساله از نظر اسلام حساسيت دارد!اين‏يك تفسير آيه است كه قرآن درباره اشاعه فحشا در ميان اهل ايمان‏حساسيت‏خود را بيان مى‏كند.

 

[براى روشن شدن معناى دوم آيه]يك نكته ادبى در اينجاعرض كنم و آن درباره كلمه‏«فى‏»است.«فى‏»به جاى كلمه‏«در»در فارسى است.ما مى‏گوييم‏«در خانه‏»و عرب مى‏گويد«فى الدار».كلمه‏«فى‏»در زبان عربى گاهى به معنى همان كلمه‏«در»مى‏آيد،و گاهى به معنى كلمه‏«درباره‏».اينجا اين آيه رااينطور هم مى‏توان معنى كرد و معنى هم شده است و هر دو معنى‏درست است (4) و هر دو معنا با آيات افك تناسب دارد،معناى دوم آيه‏اين است:«آنان كه دوست دارند كه فحشا درباره اهل ايمان شايع‏شود».اين،معنايش اين نيست كه خود فحشا در ميان اهل ايمان‏شايع شود،بلكه نسبت فحشا درباره اهل ايمان شايع شود،يعنى‏كسانى كه دوست دارند عرض اهل ايمان را لكه دار كنند.

 

يك عده مردم،به اصطلاح روانشناسى امروز«عقده‏»دارند،هر جا كه يك كسى را مى‏بينند كه در ميان مردم يك وجهه‏اى وحيثيتى دارد،براى اينكه به اين اشخاص حسادت مى‏برند،همت و عرضه هم ندارند كه خودشان را جلو بيندازند،فورا به اين فكر مى‏افتندكه يك شايعه‏اى درباره او درست كنند.مى‏گويند ما كه نمى‏توانيم‏به او برسيم پس او را پايين بياوريم.[چگونه اين كار را انجام‏مى‏دهند؟]با يك عملى در منتهاى نامردى و آن اينكه يك شايعه‏اى‏عليه او بسازند و يك تهمتى به او بزنند.آنقدر اين گناه بزرگ است‏كه خدا مى‏داند!

 

پيغمبر اكرم(ص)يك وقت در حضور اصحاب فرمود:«الااخبركم بشر الناس؟»آيا به شما خبر ندهم كه بدترين مردم‏كيست؟گفتند:«بلى يا رسول الله‏».فرمود(عين جمله يادم‏نيست): بدترين مردم آن كسى است كه خير خودش را از ديگران‏منع مى‏كند و هر چه دارد تنها براى خودش مى‏خواهد.آنهايى كه‏حاضر بودند گمان كردند با اين مقدمه ديگر بدتر از اين افراد كسى‏نيست.يك وقت فرمود:آيا مى‏خواهيد به شما بگويم از اين بدتركيست؟صنف ديگرى را ذكر فرمود.اصحاب گفتند:خيال كرديم‏بدتر از اين گروه دوم ديگر كسى نيست.بعد فرمود:آيا مى‏خواهيد ازآن بدتر را به شما بگويم كيست؟گفتند از اين بدتر هم مگر هست؟

 

آنگاه صنف سوم را فرمود:بدتر از اين افراد،مردمان بد زبان فحاش‏تهمت زن و آبرو برند.اينجا ديگر حضرت توقف كرد،يعنى بدتر ازاينها ديگر وجود ندارد.

 

پس معناى دوم آيه اين است كه آنان كه دوست دارندنسبتهاى زشت-كه خود نسبت زشت هم خودش زشتى است‏درباره اهل ايمان شايع شود بدانند كه براى آنها عذاب دردناكى‏است.

 

بعد مى‏فرمايد:«فى الدنيا و الاخرة‏»در دنيا و آخرت عذابشان دردناك است،يعنى خدا اينها را نه تنها در آخرت عذاب‏مى‏كند بلكه در دنيا هم عذاب مى‏كند.

 

مساله مكافات يك مساله‏اى است.چنين چيزى به مانگفته‏اند كه هر گناهى عقوبتى در اين دنيا دارد،نه،خيلى ازگناهان است كه اصلا در اين دنيا عقوبتى ندارد،ولى هر گناهى درآن دنيا عقوبت دارد،اما خدا از بعضى گناهان در همين دنيا هم‏نخواهد گذشت.يكى از آن گناهانى كه در همين دنيا عكس العمل‏دارد-كه مى‏توانيد آن را تجربه كنيد!-گناه تهمت زنى و آبروبرى‏است.آنكه تهمت به ناحق مى‏زند،به هر حال در يك روزى‏گرفتارش خواهد شد حال يا يك كسى مثل خودش به او تهمت‏ناحق خواهد زد و يا به شكلى آن شخص رسوا و مفتضح خواهد شد.

 

«و الله يعلم و انتم لا تعلمون‏» خدا مى‏داند و شمانمى‏دانيد.مى‏خواهد بگويد مطلب خيلى بزرگ است،خدا مى‏داندكه اين كار چقدر بزرگ است و شما نمى‏دانيد!

 

«و لو لا فضل الله عليكم و رحمته و ان الله رؤوف رحيم‏»

 

اگر نبود فضل و رحمت الهى و اگر نبود كه خدا مهربان و رؤف‏است،به حكم اين غفلتى كه كرديد،عذاب بزرگى به شما مى‏رسيد،ولى فضل الهى مانع شد،يعنى اين غفلتى كه كرديد و بلندگوى‏منافقين شديد،شما را مستحق يك عذاب بزرگ در دنيا كرده بود كه‏اصلا جامعه شما از هم بپاشد ولى فضل و رحمت الهى مانع شد.

 

باز تاكيد ديگرى مى‏كند: «يا ايها الذين امنوا لا تتبعواخطوات الشيطان و من يتبع خطوات الشيطان فانه يامر بالفحشاءو المنكر» اى اهل ايمان گام جاى گام شيطان نگذاريد، دنبال‏شيطان نرويد. اگر بگوييد ما كه شيطان را نمى‏شناسيم و او را نمى‏بينيم ازكجا بفهميم گام جاى گام شيطان مى‏گذاريم؟اين ديگر ديدن‏نمى‏خواهد.شيطان را از وسوسه‏هايش بشناسيد.آنجا كه شمامى‏بينيد يك وسوسه‏اى در قلب شما پيدا شد كه شما را به يك عمل‏زشت و به يك عمل منكر و ناپسند دعوت مى‏كند بدانيد كه[جاى]پاى شيطان است، شيطان جلو افتاده و به شما مى‏گويد:«بيا».آن‏وسوسه،«بيا»ى شيطان است. نمى‏خواهد[شيطان را]به چشم‏ببينى،به دل ببين «و من يتبع خطوات الشيطان‏» آن كه گام درجاى گامهاى شيطان مى‏گذارد بايد بداند «فانه يامر بالفحشاء والمنكر» شيطان دعوت به كارهاى زشت و ناپسند مى‏كند.

 

«و لو لا فضل الله عليكم و رحمته‏» بار ديگر مى‏گويد:اى‏مسلمين!در زمان پيغمبر در يك پرتگاهى قرار گرفتيد كه اگر فضل‏و رحمت‏خدا نبود-آنهم به خاطر پيغمبر-جامعه شما چنان سقوطكرده بود كه نجات پيدا نمى‏كرديد.همه اينها براى اين است كه‏بدانيد اگر در زمانهاى بعد نظير اين قضيه رخ داد و مساله‏شايعه سازى عليه مسلمين زياد شد بدانيد كه سقوط خواهيد كرد وبدبخت‏خواهيد شد(همانطورى كه ما امروز هستيم). «و لو لا فضل‏الله عليكم و رحمته ما زكى منكم من احد ابدا» اگر فضل الهى‏نبود يكى از شما پاك از آب درنمى‏آمد «و لكن الله يزكى من‏يشاء و الله سميع عليم‏» اين خداست كه هر كس را كه بخواهد ومستحق بشناسد،از گناه تزكيه مى‏كند،خدا شنوا و عالم است.

 

آيه ديگر باز مربوط به همين قضيه است.اما در دنبال قضيه‏يك مطلب ديگرى است: «و لا ياتل اولوا الفضل منكم و السعة‏ان يؤتوا اولى القربى و المساكين و المهاجرين فى سبيل الله و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم و الله غفور رحيم‏» آيه به‏يك جريان تصريح مى‏كند و آن اين است كه بعضى از مسلمين كه به‏تعبير قرآن‏«اولو الفضل‏»بودند[از انفاق خوددارى كردند].مقصود از«فضل‏»در اينجا ثروت و مال است،«اهل فضل بودند»يعنى‏متمكن بودند.

 

كلمه‏«فضل‏»در اصطلاح امروز ما فقط به فضل علمى گفته‏مى‏شود.ما امروز اگر بگوييم فلان كس فاضل است،يعنى مردعالمى است،«او از فضلاست‏»يعنى از علماست،صاحب معلومات‏و فضل است.ولى در قرآن به مال و ثروتى كه از راه مشروع به دست‏آمده باشد كلمه‏«فضل‏»اطلاق شده است (5) .از جمله در سوره جمعه‏مى‏فرمايد:وقتى از نماز فارغ شديد «و ابتغوا من فضل الله‏» (6) دنبال‏فضل الهى برويد،يعنى دنبال كسب و كار و تجارت و درآوردن پول‏از راه مشروع برويد.

 

قرآن مى‏فرمايد:ثروتمندانى كه از راه مشروع صاحب مال وثروت شدند و صاحب سعه و صاحب تمكن هستند قسم نخورند كه‏كمكشان را قطع مى‏كنند.

 

بعضى از مسلمين كه متمكن و ثروتمند بودند،به بعضى ازمسلمين كه يا از مهاجرين و مساكين و يا از خويشاوندان خودشان‏بودند كمك مالى مى‏كردند،بعد در يك جريانى-ظاهرا در همين‏جريان افك بوده-از اينها بدى ديدند و لذا ناراحت‏شدند و گفتند: عجب!ما به خاطر رضاى خدا به اينها كمك مى‏كنيم و اينها ازكمك ما سوء استفاده مى‏كنند و مرتكب گناه مى‏شوند،ما به اينهاكمك مى‏كنيم و اينها شايعه مى‏سازند،دروغ جعل مى‏كنند. تصميم‏گرفتند آنچه را به طور مداوم به اين فقرا و مساكين-كه در قضيه‏افك شركت كرده بودند-مى‏دادند،قطع كنند.قسم خوردند و سوگندياد كردند كه ما ديگر به اينها كمك نخواهيم كرد.ولى قرآن به‏مساله وحدت مسلمين بيش از هر چيزى اهميت مى‏دهد.با اينكه دراينجا قضيه افك و تهمت بزرگ پيش آمده بود و عموم مسلمين هم‏اشتباه كردند،قرآن فقط در مقام اصلاح اشتباه گذشته است،به‏عامه مسلمين مى‏گويد شما خيلى اشتباه كرديد كه بلندگوى يك‏جمعيت به هم وابسته شديد،و بعد كه بعضى تصميم مى‏گيرند كمك‏مالى‏شان را قطع كنند،چون اين قطع كمك مالى سبب مى‏شود آن‏دسته كه جدا شدند،براى هميشه جدا شده باشند،مى‏فرمايد:در عين‏حال گذشت داشته باشيد و از اينها بگذريد و عفوشان كنيد: «و لاياتل اولوا الفضل منكم و السعة...» قسم نخورند متمكنان وثروتمندان شما كه كمكشان به آن دسته از خويشاوندانشان يامهاجرين و يا مساكين و فقرا را-كه تاكنون به آنها كمك مالى‏مى‏كردند-قطع مى‏كنند،باز هم كمك بدهند. «و ليعفواو ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم‏» عفو كنند،بگذرند،گذشت داشته باشند،آيا دوست نداريد خدا از خودتان بگذرد؟ اين‏آيه كه نازل شد آن گروهى كه تصميم داشتند كمكهاى خود را قطع‏كنند،گفتند ديگر كمكمان را قطع نمى‏كنيم.

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : دو شنبه 26 دی 1390
زمان : 19:52


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.