![]() |
هر چيزى به خدا شناخته مىشود و خدا به ذات خودش
همان طورى كه قبلا عرض كردم،اين آيه كريمه از آياتىاست كه نظر بيشتر مفسرين و غير مفسرين را جلب كرده است.
مطلبى را كه شايد تا اندازهاى مفاد اين آيه را روشن كند برايتانعرض مىكنم و آن اينكه در روايات ما يك مطلبى در باب«معرفةالله»يعنى در باب خداشناسى آمده است كه در ابتدا به نظر بسيار سخت و دشوار مىرسد و آن اين است كه هر چيزى به خدا شناختهمىشود و خدا به ذات خودش شناخته مىشود،و بلكه در روايات ماتعبير عجيبى آمده است،ظاهرا عبارت اين است:«كل معروفبغيره مصنوع»يعنى هر چيزى كه او را فقط و فقط به وسيله شىءديگر بايد شناخت او مخلوق است و خدا نيست،و اين،جمله عجيبىاست كه«خدا به ذات خودش شناخته مىشود و غير خدا به خداشناخته مىشود»در صورتى كه ما اين طور فكر مىكنيم-و خيالمىكنيم كه راه منحصر هم اين است-مىگوئيم ما عالم را به خودعالم مىشناسيم يعنى مخلوق را به خود مخلوق مىشناسيم و خدا رابه وسيله مخلوق مىشناسيم.حتى بعضى از نويسندگان اسلامى-كه ابتدا از مصريها شروع شد و بعد هم به غير مصريها سرايتكرد-گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدارا فقط از راه مخلوق يعنى پس از شناختن مخلوق بايد شناخت،وحتى اين انحصار را به گردن قرآن گذاشتند.اين مطلب به اين صورتيعنى به صورت«فقط و انحصار»مسلم حرف غلطى است، [البته]براى مردم مبتدى اين طور است،يعنى براى متذكر كردن مبتديهابه خدا،راه ابتدايى و كلاس اول همين است،كه خود قرآن هم اينكار را كرده است و مخلوقات را آيات و نشانههاى خدا مىداند،ولىاز اين راه،انسان فقط يك نشان اجمالى و مبهمى از خدا پيدامىكند بدون آنكه به آنچه كه نامش معرفتخدا و شناسايى خداست[دستيابد].
مطلب ديگر اين است كه در قرآن كريم به يك اصلىبرخورد مىكنيم-كه در جلسه قبل هم اشاره كردم-و آن اصلهدايت است،يعنى قرآن هيچ موجودى را كور و گمراه نمىداند،همه موجودات را بينا و راه يافته مىداند.بگذريم از انسان به حكم اينكهمكلف است راهى را خودش پيدا كند و يك گمراهى نسبى درسطح تكليف پيدا مىكند،در نظام تكوين عرض مىكنم (1) .
نظرات شما عزیزان:

