![]() |
استفاده از نظام على و معلولى
دليل ديگرى كه نشان مىدهد قرآن براى عقل اصالت قائل است اين است كه مسائل را در ارتباط على و معلولى آنها بيان مىكند. رابطه علت و معلول و اصل عليت پايه تفكرات عقلانى است و قرآن خود آن را محترم شمرده و بكار مىبرد. با آنكه قرآن از جانب خدا سخن مىگويد و خداوند نيز و خداوند نيز آفريننده نظام علت و معلولى است و طبعا سخن از ماورائيست كه علت و معلول مادون آن قرار دارند با اينهمه از اين موضوع غفلت نمىكند كه از نظام سببى و مسببى عالم ياد كند و وقايق و پديدهها را مقهور اين نظام بداند. بعنوان مثال، اين آيه را در نظر بگيريم كه مىفرمايد:
ان الله ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم (سوره رعد آيه 11)
مىخواهد بگويد درست است كه همه سرنوشتها با ارده خداست ولى خداوند سرنوشت را از ماوراى اختيار و تصميم و عمل بشر بر او تحميل نمىكند و كار گزاف انجام نمىدهد. بلكه سرنوشتها هم نظامى دارند و خدا سرنوشت هيچ جامعهاى را خود بخود و بىوجه عوض نمىكند، مگر انكه آنان خودشان، در آنچه كه مربوط به خودشان است، مانند نظامهاى اخلاقى و اجتماعى و ... و آنچه مربوط به وظايف فرديشان است، تغيير دهند.
از سوى ديگر قرآن مسلمانان را تشويق مىكند تا به مطالعه در احوال و سرگذشت اقوام پيشين بپردازند، و از آن درس عبرت بگيرند. بديهى است كه اگر سرگذشت اقوام و ملتها و نظاميان بر اساس گزاف و تصادف بود و اگر سرنوشتها از بالا به پايين تحميل مىگرديد ديگر مطالعه و پندآموزى معنى نداشت. قرآن با اين تاكيد مىخواهد تذكر دهد كه بر سرنوشت اقوام نظامات واحدى حاكم است. به اين ترتيب اگر شرايط جامعهاى مشابه شرايط جامعه ديگر باشد سرنوشت همان جامعه در انتظارش خواهد بود. در آيه ديگرى مىفرمايد:
فكان من قرية اهلكناها و هى ظالمة فهى خاوية على عروشها و بئر معطلة و قصر مشيد. افلم يسيروا فى الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او اذان يسمعون بها... (سوره حج آيات 45 و 46)
چه بسا شهر و ديراى كه ما اهلش را در آن حال كه به ظلم و ستم مشغول بودند بخاك هلاك نشانديم و اينك آن شهرها از بنياد ويران است و چه چاه و قناتهاى آب كه معطل بماند و چه قصرهاى عالى كه بيصاحب گشت. اكنون مردمان اين زمان آيا نمىخواهند در روى زمين گردش كنند و در احوال اقوام و ملل مطالعه نمايند و از آنها درس بگيرند ... در تمام اين مطالب قبول نظامات بدلالت التزام مؤيد نظم على و معلولى است و پذيرش رابطه على و معلولى به معناى قبول سنديت عقل است.
نظرات شما عزیزان:

