![]() |
مسئله صلح
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هوالسميع العليم و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذىايدك بنصره و بالمؤمنين و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فىالارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انهعزيز حكيم.يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك منالمؤمنين .
در آيات پيش قسمتهايى را خوانديم كه مربوط بود به اينكهچه كسانى اجازه قتل آنها و جهاد با آنها داده مىشود كه از آيه ان شرالدواب عند الله الذين كفروا شروع شد تا رسيديم به آيهاى كه امشب خوانديم.قرآن اول آنها را توصيف كرد به يك صفت ضد انسانىكه مسئله نقض عهد و پيمان بود،آن هم نه يك بار بلكه متعدد.بعدقسمتهاى ديگر-كه تكرار نمىكنيم-همه مربوط به جنگيدن با آنها بودو اين كه اينها شايسته جنگيدن و تار و مار شدن هستند.حالا اين آيه،مسئله صلح و سلم با آنها را بيان مىكند.صورت مسئله اين است:اگرمردمى با همين صفاتى كه ذكر شد سر جنگ و مخالفت دارند تكليفهمان است كه گفته شد.حالا اگر چنين مردمى اعلام صلح بكننديعنى تمايل به صلح نشان بدهند،براى پيغمبر چه وظيفهاى است؟ البتهاختصاص به پيغمبر ندارد;براى رهبر مسلمين كه مىخواهد با اصولاسلامى عمل بكند چه وظيفهاى است؟مىفرمايد اگر آنها تمايلى بهصلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزيستى و متاركه جنگ نشاندادند تو هم مضايقه نكن،تو هم تمايل نشان بده و ان جنحوا للسلمفاجنح لها اگر تمايل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنين كن،يعنى تو هم حاضر شو.اينجا كلمه«جنح»آمده است كه لغت«جناح»كه به معنى بال مرغ است از همين كلمه است.اين لغت بهمعنى متمايل شدن است.«جنح»يعنى تمايل نشان داد.در اينجا وقتىمىفرمايد: جنحوا للسلم كانه اينجور تشبيه شده است كه مرغ وقتىپرواز مىكند،اگر بخواهد به طرفى گردش كند،قهرا بالش به آن طرفكج مىشود.همين طور است هواپيما.پس كانه ان جنحوا للسلم يعنىاينها اگر بال خودشان را به سوى صلح و سلامت كج كردند تو همهمين كار را بكن. سپس مىفرمايد: و توكل على الله انه هو السميعالعليم .چون مردمى كه ايمان ندارند فرض اينست كه به قول و پيمانشان اعتمادى نيست.آنها اعلام صلح كردهاند،ما هم مىخواهيم صلح وسلامت باشد،اما از كجا بشود به اينها اعتماد كرد؟تكليف چيست؟
در اينجا قرآن مىفرمايد:نترس و به خدا توكل كن;اعتماد كن به خدا انه هو السميع العليم كه خدا هم شنوا و هم دانا است.يعنى تو كارترا بر اساس حق و بر مر حق قرار بده،خدا خودش با اسباب و وسائلىكه دارد شما را حفظ مىكند;شما مطابق اصول رفتار بكنيد ديگر باقيش رابه خدا توكل بكنيد.آيه بعد مربوط به همين قسمت است كه به خداتوكل كن و از مكر و خديعه هم نترس و ان يريدوا ان يخدعوك فانحسبك الله اگر بخواهند تو را بفريبند يعنى اگر اين اظهار صلح وسلامشان خدعه و فريب باشد خدا تو را كافى است.اينها همه براى اينگفته مىشود كه نمىشود به قول دشمن اعتماد كرد هر چند انسانجستجو و تحقيق بكند.البته اينها معنايش اين نيست كه لازم نيست دراين زمينه تحقيق بكنى كه آيا دشمن قصد خدعه دارد يا ندارد.نه،سخناين است كه يك چيزهايى مخفى مىماند،ولى تو به خاطر اين احتمالكه نكند خدعه و نيرنگ باشد،اگر دست صلح و سلام به سوى تو درازشد اين دست را رد نكن.اين جمله كه به خدا توكل كن،اگر بخواهندترا بفريبند تو خدا را دارى،نترس، همه براى اين است كه مىخواهدبه پيغمبر(و نه تنها به پيغمبر بلكه پيغمبر مخاطب است. بيشتر،مقصودديگران هستند كه زمامدار مسلمين مىشوند)بگويد اگر دشمندست صلح و سلام به سوى تو دراز كرد تو تحت تاثير اين افكار وانديشهها كه نكند دروغ باشد،نكند خدعه و مكر باشد،امتناع نكن،تو هم دست صلح و سلام به سوى او دراز كن.در اين نگرانيها كه براى هر كسى پيدا مىشود كه هيچكس نمىتواند صد در صد مطمئنبشود كه دشمن راست مىگويد،تو به خدا توجه كن،به خدا اعتمادكن. فان حسبك الله خدا تو را بس است.
هو الذى ايدك بنصره و بالمؤمنين .در گذشته هم همينجور بوده.اى پيغمبر!مگر در گذشته، تو را عده و عده ظاهرى حمايتكرده است؟!در گذشته حامى تو تاييد الهى بود،بعد از اين همهمين طور. هو الذى ايدك بنصره و بالمؤمنين خدا همان است كه تو رابا آن نصرتى كه از آسمان نازل كرد(ظاهرا مقصود از نصرت آسمانى،نزول فرشتگان[در جنگ بدر]است)و به وسيله نيروهاى زمينى كهمؤمنين بودند يارى كرد،يعنى خدا تو را از آسمان و زمين يارى كرد;
بنابراين جاى اين نيست كه ترس و بيمى در كار باشد،نه، هو الذىايدك بنصره و بالمؤمنين .
مكرر اين مطلب را عرض كردهايم كه با اينكه سراسر قرآنتوحيد خالص است و همه جا صحبت از مشيت مطلق پروردگار است،ولى قرآن مسئله شرائط و اسباب را هميشه يادآورى مىكند يعنى شرائط واسباب را صحيح مىداند،نمىگويد خدا است كه تو را تاييد كرد بدونسبب;سببش را ذكر مىكند:تو را هم از راه اسباب آسمانى تاييد كرد كهنزول آن ارواح فرشتگان بود و هم از راه اسباب زمينى،يعنى به وسيلهنفرات با ايمان،بالمؤمنين.بعد در موضوع«مؤمنين»يك مطلبى راقرآن يادآورى مىكند كه مطلب بسيار قابل توجهى است و آنصميميت و اتحادى است كه بر اساس و مبناى ايمان در ميان مسلمينصدر اسلام به وجود آمد.
نظرات شما عزیزان:

