مسئله هجرت

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

مسئله هجرت


مسئله هجرت

مسئله‏اى در ميان علما مطرح است و آن اين است كه قرآن‏براى هجرت اهميتى قائل است. آيا هجرت مخصوص زمان پيغمبر است‏يا در زمانهاى ديگر هم هست؟امير المؤمنين مى‏فرمايد:الهجرة قائمة‏على حده الاول (4) هجرت به همان حد اولى كه بوده است امروز هم‏باقى است.يعنى يك نفر مسلمان از آن جهت كه مسلمان است اسلام‏به او اجازه نمى‏دهد كه بدون موجب برود در بلاد كفر زندگى بكند،بگويد من زندگى آنجا را خوشتر دارم.مثلا فردى اصلا ايرانى است وخودش و خاندانش همه مسلمان هستند.چند سالى تحصيل مى‏كند بعدمى‏رود فلان ايالت آمريكا.يك وقت به نظرش مى‏آيد كه اينجا ازنظر زندگى بهتر است مى‏گويد من دلم مى‏خواهد اينجا زندگى بكنم.

 

فقط به خاطر اينكه مى‏خواهد به او بهتر خوش بگذرد.يعنى خودش را ازجامعه اسلامى به كلى مى‏برد و عضو جامعه غير اسلامى مى‏شود.آيااين شخص وظيفه مهاجرت دارد يا ندارد؟ آيا وظيفه دارد بيايددر جايى زندگى بكند كه عضو جامعه اسلامى باشد يا چنين وظيفه‏اى‏ندارد؟بله الهجرة قائمة على حده الاول هجرت به حد اول خودباقى است.بله يك وقت هست‏يك مسلمانى به خاطر انجام يك‏كارى،يك ماموريتى،به بلاد كفر مى‏رود.او حسابش عليحده‏است.انسان براى انجام ماموريت،سالها ممكن است برود در بلاد كفربماند، اما عضو آن جامعه نشده است،عضو اجتماع خودش هست و به‏خاطر اجتماع خودش و براى انجام يك وظيفه به آنجا مى‏رود.اما اگرصرفا براى اينكه آنجا را بهتر مى‏پسندد به بلاد كفر برود،اولين اثرش‏خيلى واضح است:فرض كنيم خود اين آدم يك آدم فوق العاده‏مسلمانى است و در آنجا نمازش را مى‏خواند،روزه‏اش را مى‏گيرد،به‏شرائط مسلمانى عمل مى‏كند;ولى بچه‏هايش چه حالى پيدا مى‏كنند؟

 

بچه‏هاى بچه‏هاى او چه حالى پيدا مى‏كنند؟بسيار بعيد است كه نسل‏اين آدم به اسلام باقى بماند.پس در واقع يك خانواده مسلمان را درهاضمه جامعه كفر هضم برده است.

 

مهاجرتهاى گروهى

البته اين امر همانطور كه عرض كردم تابع شرائط و اوضاع واحوال است.گاهى چند خانواده مسلمان حركت مى‏كنند مى‏روند به‏يكى از بلاد كفر و آنجا زندگى مى‏كنند ولى خودشان در آنجا يك هسته مى‏شوند يعنى حكم بذرى را پيدا مى‏كنند كه به تدريج رشد مى‏كند. وبسيارى از كشورهاى امروز اسلامى مولود همين گونه مهاجرين ومهاجرتهاى هدفدار بوده است.يعنى خانواده‏هاى مسلمان رفته‏اند آنجابراى اينكه بهتر زندگى بكنند.ضمنا هسته‏اى تشكيل داده و به تدريج‏رشد كرده‏اند.يك كتابى الآن زير چاپ دارم تحت عنوان‏«خدمات‏متقابل اسلام و ايران‏».روى موضوع‏«خدمات ايران به اسلام‏»به‏اندازه‏اى كه در دسترسم بود مطالعه كردم.از جمله انواع خدمات ايرانيهابه اسلام،خدمات تبليغى است.يعنى اسلام را در جهان تبليغ كردند.

 

اين تبليغها بيشتر به همين صورت بوده كه عرض كردم.يعنى يك دسته‏خانواده‏هاى ايرانى رفته‏اند در جاى ديگر،ولى چون سخت مؤمن ومعتقد به اسلام بوده‏اند نه تنها در هاضمه ديگران هضم نشده‏اند،بلكه‏ديگران را در هاضمه خودشان هضم كرده‏اند.مثلا شما هيج باورمى‏كنيد كه اين اندونزى كه الآن يك جمعيت 110 ميليونى دارد،اسلام‏آن مولود همين مهاجرتها و بيشتر مهاجرت ايرانيها بوده است؟در كنگره‏«هزاره شيخ طوسى‏»كه آخر اسفند و اول فروردين پارسال در مشهدتشكيل شد و من هم شركت داشتم،يك عالم اندونزيايى درسخنرانيش اين سخن را گفت.گفت ما الآن يك جمعيت 110ميليونى هستيم و نود درصد ما مسلمان است‏يعنى نود و نه ميليون‏مسلمان است.بعد گفت به چه وسيله ما مسلمان شديم؟ همه مى‏دانندكه در آنجا لشگركشى نشده.سابقه اسلام در اندونزى هفت هشت‏قرن بيشتر نيست.البته ابتداى آن همان قرن اول است كه مهاجرين‏عرب رفتند آنجا،ولى بيشتر، مهاجرين مسلمان ايرانى بذر اسلام را در اندونزى پاشيدند.همين چين كمونيست بيش از چهل ميليون مسلمان‏دارد.حالا در چه حالى بسر مى‏برند من نمى‏دانم ولى چهل ميليون‏مسلمان دارد و اسلام آنها بيشتر در اثر مهاجرت ايرانيهاى مسلمان به آنجابوده است.

 

غرضم اين جهت است كه فرق است ميان اينكه اقليت‏مسلمانى به جايى بروند به شكلى كه بذر و هسته‏اى را در آنجا بكارند،يا بروند براى اينكه همين جور آنجا باشند و بعد عضو آنجا بشوند و درهاضمه آنها هضم گردند.پس اسلام در آنجا كه انسان مى‏خواهد عضويك جامعه كافر بشود،هجرت را واجب و لازم مى‏داند.

 

[ادامه معنى آيات:]آنان كه ايمان آوردند و آنان كه مهاجرت‏كردند،از بلد كفر آمدند به حوزه اسلام. و جاهدوا باموالهم وانفسهم فى سبيل الله با اموال و ثروتهاى خود و با جانهاى خويش درراه خدا جهاد كردند.تحمل مشقت كردند.غير از قتال كه يعنى‏جنگيدن،به اموال و جانهاى خودشان،در راه خدا مشقتها متحمل‏شدند،مالها خرج كردند،از مالها صرف نظر كردند،جانها بذل كردند،رنجها به جانشان متحمل شدند.اين يك دسته.

 

و الذين آووا و نصروا و آنان كه به اين جمعيت مهاجر راه‏دادند،آنها را در خانه‏هاى خود پذيرفتند و نصروا نه تنها پذيرفتند،بلكه‏به كمك آنها نيز شتافتند. اولئك بعضهم اولياء بعض . (اينها هسته‏اولى جامعه اسلامى را تشكيل مى‏دهند).قرآن مى‏گويد بعضيشان ولى‏بعض ديگر هستند.«ولى‏»در اينجا به معنى[داراى]پيوند است.

 

اينها با يكديگر پيوند كامل خورده‏اند.چون ولى يكديگر هستند پس يكديگر را بايد نصرت و تعاون كنند;اينها به آنها كمك بدهند،آنها به‏اينها كمك بدهند.حتى‏«ولايت امن‏»در ميانشان هست‏يعنى اگريكى از اينها به ديگرى پناه بدهد،مثل اين است كه همه اينها به او پناه‏داده‏اند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390
زمان : 16:57


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.