معنى مكر و مكر خدا

اسلام:دین:مذهب:دانلود:مطالب مذهبی:دانلود مذهبی:اندروید:نرم افزار:موبایل:کامپیوتر:شیعه

معنى مكر و مكر خدا


معنى مكر و مكر خدا

«مكر»نقشه‏اى است كه هدفش روشن نيست.اگرانسان نقشه‏اى بكشد كه آن نقشه هدف معينى در نظر دارد اما مردم كه‏مى‏بينند خيال مى‏كنند براى هدف ديگرى است،اين را مى‏گويند«مكر».خدا هم گاهى حوادث را طورى به وجود مى‏آورد كه انسان‏نمى‏داند اين حادثه براى فلان هدف و مقصد است،خيال مى‏كند براى‏هدف ديگرى است،ولى نتيجه نهائيش چيز ديگرى است.اين است‏كه خدا هم مكر مى‏كند يعنى خدا هم حوادثى به وجود مى‏آورد كه‏ظاهرش يك طور است ولى هدف اصلى چيز ديگر است.آنها مكرمى‏كنند،خدا هم مكر مى‏كند،و خدا از همه مكر كنندگان بالاتر و بهتراست.

 

و اذا تتلى عليهم آياتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنامثل هذا ان هذا الا اساطير الاولين . مى‏دانيم كه ابزار پيغمبر،معجزه پيغمبر و آن چيزى كه براى پيغمبر نظير عصاى موسى بود، قرآن‏بود و بس،و پيغمبر غير از قرآن مدد كار ديگرى نداشت.يك فرد،تنهاى تنها مبعوث مى‏شود و با نيروى قرآن تدريجا افراد را جمع مى‏كند وتشكيل نيرو مى‏دهد.اين بود كه مسئله‏اى كه درباره پيغمبر مطرح بودمسئله قرآن بود.قريش ناچار بودند كه با اين وسيله پيغمبر به مبارزه‏بپردازند.پيغمبر مى‏گفت اين كتاب،سخن خدا و مافوق سخن بشراست.آنها مى‏بايست پاسخى تهيه كنند.[مسائلى كه درباره قرآن‏مطرح بود]يكى مسئله زيبايى و فصاحت و بلاغت قرآن بود.ديگر،خبرها و داستانهايى بود كه پيغمبر راجع به انبياء گذشته مى‏گفت و قريش به كلى از اينها بى‏خبر بودند.آنها براى اينكه با پيغمبر مبارزه‏كنند، رؤسايشان گاهى مى‏آمدند پارازيت مى‏دادند به صورت ادعاولى هيچگاه عمل نمى‏كردند. و اذا تتلى عليهم آياتنا هنگامى كه‏آيات ما بر اينها تلاوت مى‏شود قالوا قد سمعنا مى‏گويند ما هم‏شنيديم لو نشاء لقلنا مثل هذا اگر ما هم بخواهيم مى‏توانيم مثلش‏بگوييم اما نمى‏خواهيم بگوييم.خيلى حرف عجيبى است!اگرمى‏توانستيد،همان ساعت اول مى‏گفتيد.

 

ابوى ما نقل مى‏كردند كه يك استاد بنايى بود از اين بناهاى‏خود ساخته به قول امروزيها.يك وقت او را آورده بودند يك ضربى درمنزل ما بزند.گفتند كه اين آمد يك ضربى زد،وقتى آخرهاى كاررسيد،يكدفعه آمد پائين.گفتيم خوب دفعه اولش است،اشتباه كرد.

 

دو مرتبه همه اينها را جمع كرد و از نو ضربى زد.دفعه دوم هم آمد پائين.

 

دفعه سوم هم همينطور.ابوى ما رفته بودند ناراحت كه بابا تو كه بلدنيستى چرا مردم و خودت را معطل مى‏كنى؟!روز اول بگو من بلد نيستم‏ضربى بزنم.تو،هم خودت را ناراحت كردى هم ما را،خوب بگو من بلدنيستم.گفته بود:«آقاى حاج شيخ اين چه حرفى است‏شما مى‏زنيد؟!

 

من اگر ميلم باشد ضربى مى‏سازم‏».من نمى‏دانم اين ميل كى‏مى‏خواهد پيدا بشود؟!

 

اينها هم گفتند اگر ميلمان باشد مثل قرآن مى‏گوييم،حالانمى‏خواهيم بگوييم.اين سخن براى اين بود كه بلكه بعضى ازمستضعفين و بيچاره‏ها را گول بزنند.مى‏گفتند مگر محمد چه‏مى‏گويد؟!داستانها و افسانه‏هاى گذشته را مى‏گويد.خوب ما هم مى‏توانيم افسانه‏هاى گذشته را بگوييم.مردى از اينها به نام‏نضر بن الحارث براى همين كار آمد به ايران(رؤساى قريش با ايران‏هم روابط داشتند)و مقدار زيادى از افسانه‏هاى قديم ايرانى رستم واسفنديار و كيكاووس و جمشيد و از اين حرفها را جمع كرد و بعد گفت:

 

مردم!بياييد تا برايتان داستان بگويم.اگر محمد(ص)برايتان داستان‏مى‏گويد من هم برايتان داستان مى‏گويم.اما كسى نرفت‏حرفش راگوش بكند.چون داستانهاى قرآن افسانه نيست. گفتند لو نشاءلقلنا مثل هذا ميل ما نيست و الا اگر ميل ما باشد،مثل اين‏مى‏توانيم بگوييم. چيزى نيست،اينها افسانه‏هاى گذشتگان است،وافسانه‏هاى گذشتگان موضوع مهمى نيست.

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سرباز گمنام
تاریخ : چهار شنبه 28 دی 1390
زمان : 16:59


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.