راز دلزدگى
راز دلزدگى چيست؟و حال اينكه يك امر غير عادى و غير طبيعى است.اگر چيزى مقتضاى طبيعت انسان است،وقتى به آن رسيد،چنانچه تا ابد هم آنجا باشد،نسبت به چيزى كه مطابق اقتضاى طبيعت است نبايد تنفر پيدا شود.چرا يك چيزى كه مطابق اقتضاى طبيعت است،طبيعت بعد از اينكه به او مىرسد پس از مدتى حالت انزجار پيدا مىكند، يعنى يك امرى كه جاذبه دارد،بعد از رسيدن،مدتى كه ادامه پيدا مىكند تدريجا جاذبه تبديل به دافعه مىشود.اين بر خلاف قانون طبيعت است.قانون طبيعت اين است كه آنچه نسبت به چيزى جاذبه دارد هميشه جاذبه دارد،و اگر دافعه دارد هميشه دافعه دارد،ولى اينكه يك شىء چيزى را جذب كند،بعد همان چيز مايه دفع شود[غير طبيعى به نظر مىرسد.] مىگويند:سرش آن فطرت عجيب انسان است.انسان در عمق فطرت خودش لا يتناهى را مىخواهد،خدا را مىخواهد و با هر چيزى كه انسان ابتدا عشق مىورزد خيال مىكند آن معشوق حقيقى خودش را پيدا كرده است.ولى مدتى كه با او سرگرم مىشود و يك تجربه واقعى روحى روى او انجام مىدهد،خود روح به او مىگويد:اين او نيست.«اين او نيست»همان است كه ما بيزارى،خستگى،كسالت آورى مىناميم.وقتى ما مىبينيم چيزى كه اينهمه آرزويش را داريم به آن مىرسيم بعد تدريجا خستگى و كسالت پيدا مىكنيم و بعد يك وقت مىبينيم به تنفر كشيد،اين تجربهاى است كه فطرت ما روى آن شىء انجام مىدهد،بعد از مدتى او به زبان بىزبانى به ما مىگويد:بلند شويم برويم،اين او نيست،بايد برويم جاى ديگر تا خودش را پيدا كنيم.
نظرات شما عزیزان: